ads ads
ورود کاربران

نام کاربری :

رمز عبور :

مرا به خاطر بسپار
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین

وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
    16 نفر
اعضا :
    0 نفر
مجموع :
    16 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
    1467
تعداد کل بازدید ها :
    24907254
گزارشات سایت

فايل هاي رايگان:
    105 فايل
فایل های غیر رایگان :
    4,490 فايل
فایل های ويژه:
    220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    2,244 كاربر
نقش ضمیر ناخودآگاه در نقاشی کودکان و سبک سوررآلیسم
screenshot
دسته بندي : پروژه و مقاله,هنر
حجم فایل : 212.45 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : WORD
تعداد صفحات : 320 صفحه
تعداد بازدید : 707 مرتبه


قیمت: 5,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
امتیاز : 4

فروشنده ی فایل

kordestani
سایر فایل ها
توضیحات :
نقش ضمیر ناخودآگاه در نقاشی کودکان و سبک سوررآلیسم
 
فهرست
چکیده
پیشگفتار
مقدمه۱
 
فصل اول: ضمیرناخودآگاه چیست
بخش اول
ضمیر ناخود آگاه چیست؟۹
آشنایی با دو نیمکره۱۲
بخش دوم
فروید و ضمیر ناخودآگاه۲۱
نظریه‌هایی در مورد ناخودآگاه۳۰
 
فصل دوم : آفرینش هنری کودکان
بخش اول
تاریخچة مطالعة نقاشی کودکان۴۱
طبقه‌بندی مراحل رشد نقاشی در کودکان۴۲
الف خط‌خطی کردن ( از تولد تا دو سالگی )۴۳
ب از دوسالگی تا پنج سالگی ( ماندالا)۴۵
ج پنج تا هشت سالگی (شفاف‌بینی‌ )۴۸
د- هشت تا سیزده سالگی (واقع‌گرایی بصری)۴۹
مراحل رشد از دیدگاه پیاژه ۵۱
مراحل رشد از دیدگاه فروید۵۸
بخش دوم
نقاشی چیست؟۶۶
الف خط ۶۷
ب فضا۶۸
ج رنگ۶۹
د تصویر ۶۹
هـ سنبلها و نمادها۷۰
نظریهای ادراکی تصاویر۷۲
الف نظریه‌های پرسپکتیوفرافکنی۷۲
ب نظریه‌های بوم شناختی گیبسون۷۴
ج نظریة ساختمان‌گرایان دربارة ادراک تصویر۷۶
د نظریة گشتالت ادراک تصویری۷۹
بخش سوم
فرآیندهای پیچیده نقاشی و تأثیرات آن بر نقاشی کودکان۸۴
الف زبان گرافیکی در نقاشی کودکان۸۵
شکلهای ساده۸۵
رجهان الگو و حرکت۸۸
ترکیب‌بندی شکلهای و خطوط۸۹
تعیین محل۹۰
ترتیب و توالی۹۱
برنامه‌ریزی۹۲
طرح۹۳
ب تأثیر موقعیت نسبی نقاشی۹۵
ج تأثیر سرمشقهای بصری و مکانی۹۶
 
فصل سوم
افکار فروید و کاربردهای ضمیر ناخودآگاه در شکل‌گیری سبک سوررآلیسم
بخش اول
هنر نوین۱۰۹
سرآغاز۱۰۹
الف مفهوم، شناخت، تصویر۱۱۰
ب سبک، شکل، محتوا۱۱۳
بخش دوم
دادا بستری برای سوررآلیسم۱۱۸
الف باروک تا دادا۱۱۹
ب داداایسم۱۲۵
آ‎غاز کار۱۲۵
مانیفست‌ و بیانیه‌ها۱۲۹
نتیجه و پایان کار داداایسم۱۳۱
بخش سوم
فروید و مراتب سوررآلیسم۱۳۶
الف اتوماتیسم پدیده خود انگیختگی۱۳۶
ب ضمیر ناخودآگاه۱۴۲
تخیل۱۴۴
رؤیا۱۴۷
نماد۱۵۱
ج از ارسطو تا هگل۱۵۴
د -نظریه‌های هنری فروید۱۵۹
تصعید یا برتر نمودن۱۶۱
بخش چهارم
سوررآلیسم
الف- آغاز کار۱۶۵
ب- بحثی در باب سوررآلیسم۱۶۶
 
فصل چهارم:
مقایسه نقش ضمیر ناخودآگاه در آثار هنری کودک و هنرمندان سوررآلیسم
بخش اول
روش تحلیلی ساختار نقاشی کودکان۱۶۹
سرآغاز۱۶۹
بررسی ویژگی‌های ساختاری و محتوای نقاشی در کودکان۱۷۱
الف تحلیل فضای نقاشی کودکان۱۷۱
ب خطوط ترسیمی۱۷۵
ج –رنگ و تخیلات۱۷۷
نماد رنگها۱۸۴
جنبه های تحلیلی ساختار نقاشی کودکان۱۹۰
الف نمادگرایی‌ کلی و اجزای نمادین در نقاشی کودکان۱۹۱
خانه درخت آدمک۱۹۱
بررسی سمبولیک ( اعضای آدمک )۲۰۴
الف سر ۲۰۴
ب صورت۲۰۴
ج تنه۲۰۷
د اعضا۲۰۸
هـ خورشید و ماه۲۱۱
و حیوانات۲۱۳
نقاشی و ناسازگاری۲۱۵
عقب افتادگی ذهنی۲۱۷
تفسیر نقاشی کودکان۲۱۸
سایه زدن۲۱۸
هنر و درک هنری کودکان۲۲۹
بخش دوم
تحلیل آثار نقاشی سوررآلیسم۲۳۲
سر آغاز ۲۳۲
تحلیل در آثار نقاشی سوررآلیسم۲۵۸
اتوماتیسم در اروتیسم درسوررآل۲۶۰
نقش جنسیت در آثار کودکان۲۸۹
الف ترسیم آدمک و مراحل تحول عاطفی۲۸۹
مرحله دهانی۲۸۹
مرحله مقعدی۲۹۰
مرحله احلیلی۲۹۱
مرحله اد‌یپیتناسلی۲۹۲
ب اولین ترسیمهای کودک از اختلاف جنسیت۲۹۳
ج رمزگرایی جنسی در نقاشی۲۹۴
د نمادهای جنسی در آثار نقاشی کودکان۲۹۶
نتیجه گیری۳۰۹
منابع و مآخذ۳۱۵
 
مقدمه :
انسان بدوي چون «دم» يا «روان» خود را شناخت، بر او نام همزاد داد و در تصوير بركه‌ها با او ملاقات و در سايه هايش او را همراه نمود و موجودات ديگر را نيز به خود قياس سپس بر اين باور شد كه جادو علمي است قابل اطمينان و او را از گزند حوادث مصون و بر غلبه با دشمنان ياري مي دهد . او با جادو ، رقصها ، شكلهاي نقاشي شده بسيار ساده و انتزاعي و باورهايي راسخ ، بر مراسم جادويي تأكيد مي ورزيد و اين اعمال را تنها داروي امراض و بركت ريزش باران و غلبه بر رقيب و شكار مي دانست . ولي هر چه از عمر بشر گذشت ، برخورد اوبا عالم خارج بيشتر ، و آزمايشهاي او مكررتر شد . حوزه ديد و دريافت او وسعت گرفت و مفاهيم كهنه بي اعتبار گشت . بشر بيش از بيش به جدايي بي جان و جاندار و انسان و حيوان پي برد . جان را به حيوانات و گياهان مختص ساخت و خود را واجد چيزي پنداشت برتر و فاخرتر از جان سائقه خودبيني بر آن شد كه «روان» يا «روح» آدمي كاملا" از جسم مستقل است و بر خلاف «جان حيواني» با مردن تن، نمي ميرد . او در جريان قرون ، مفهوم «روح» را گسترد و حالات«دروني»خودرا كه نمي توانست به عضو معيني نسبت دهد ، نشأت روح مرموز خود دانست. [1]«افلاطون مانند سقراط «روح» را جوهري فعال خواند كه در انسان سه جلوه دارد:
عقلي و شوقي و شهوي . جلوه عقلي برترين جلوه هاست . بايد بدان گرائيد و كوشيد تا همواره بر دو جلوه ديگر چيرگي ورزد[2]».
«از يكسو ارسطو وحدت و هماهنگي موجود ميان فعاليت هاي ارگانيسم را «روح» ناميد، روح ارسطويي به سه وجه ظاهر مي شود : يكي بصورت روح گياهي كه كارش تغذيه و توليد مثل است ، ديگري روح حيواني كه احساس وتخيل را مي سازند ، ديگري روح عقلي كه باقي و خالد است2».
از سوي ديگر ، طبيبان يوناني وجود روح را مورد ترديد قرار دادند و بدن را موجه «حالات رواني» تلقي كردند . در قرن پنجم (قبل از مسيح) ، الكسئون از تشريح بدن انسان و تأمل در چگونگي امر «ديدن» پي برد كه «مغز» انسان مبدأ اصلي حالات روحي است . ولي مغز به خودي خود كار نمي‌كند ، بلكه به وسيله «حواس» از عالم خارج مايع مي‌گيرد.
با انحطاط يونانيان و برقراري روميان بازار هواداران روح مجددا" گرم شد . دانشوران يهودي كه در اسكندريه علمدار حكمت شدند ، معتقدات يهود را با فلسفه يوناني آميختند و بيش از بيش ميان جسم و جان تفاوت گذاشتند . پس از آن مسيحيت اعلام داشت كه تفاوت ايندو از زمين تا آسمان است .
رنسانس اروپا ، دنياي كهنه را با تمام مفاهيم و معتقداتش لرزانيد با حضور رنسانس علم و ادبيات از اسارت دين آزاد شد .بشر با چشمان باز به تماشاي عالم پرداخت به خود و آينده اميدوار گشت . و بر خلاف قرون وسطي از فكر آخرالزمان و قيام قيامت انصراف جست «اهل علم در دو ميدان وسيع، بكار پرداختند . گروهي به حل و فصل مشكلات اجتماعي انسان ، و گروهي بشناخت قواي طبيعي برخاستند . مساعي اين هر دو دسته بضعف دين و قدرت علوم منجمله روانشناسي انجاميد[3]».
«فرانسيس بيكن باب مشاهده و تجربه را گشود . رسانيد كه از گوشه گرفتن و خيال بافتن و كائنات را با مفاهيم مجهولي چون «روح» و«خدا» توجيه كردن، بجايي نتوان رسيد . بايد بتهاي فردي و سنت هاي اجتماعي را در هم شكست و با شكيبايي در حوزه واقعيات بمشاهده و تجربه پرداخت . زيرا به قول «گاليله» : «حتي با هزار دليل هم نمي توان يك حقيقت تجربي را باطل كرد[4]».
با اين همه روح از عرصه روانشناسي بيرون نرفت دكارت و پيروانش اگر چه نسبت به معارف گذشتگان شك نمودند و با احتياط بحلاجي تفكرات قبل پرداختند ، اما همچنان متأثر سنتها باقي ماندند و از يك سو تضاد بين جسم و روح را مورد تاكيد قرار دادند و از سوي ديگر حركات حيوانات را تحت تأثير عوامل مبهمي بنام «نفوس حيواني» پنداشتند.
دوره روشن فكري از اواخر سده هفدهم آغاز گشت و در هر كشوري به رنگي در آمد: در انگليس با مردمي اهل آزمايش و عمل ، به صورت دبستان «تجربي» در آلمان و فرانسه با اهليتي كه نظر بر عمل چيرگي داشت، دو دبستان «عقلي» و «طبيعي» اهميت يافت . تجربيون ميگفتند كه نفسانيات ناشي از آزمايش هاي واقعي فرد است . عقليون باور داشتند كه قواي عقلي جدا از بدن است ولي با آن ارتباط دارد. طبيعيون معتقد بودند كه حالات روحي مثل حركات بدني ، نمودهايي است كه مكانيكي و مبتني بر اعضاي بدن.
در نظر پدر روانشناسي جديد ، هابس(Hobbes)، عقل يا علم عبارت از تأثيراتي است كه جبرا" بواسط حواس از عالم مادي گرفته مي شود . تأثير حسي نيز خود چيزي جز «حركت» نيست . حركتي كه از انسجام برمي خيزد و از طريق اعضاي حسي و اعصاب به مغز ما مي رسد . بنابراين «احساس» حركتي است كه از اشياء خارجي بر مي خيزد و به مغز منتقل مي شود . «خيال» دنباله يا اثر حركتي است كه نخست «احساس» را برمي‌انگيزدو سپس متوقف مي شود. «روياء» هم مانند «خيال» ادامه حركات مغزي است در غياب محرك خارجي «عقل» و «استدلال» نيز جمع و تفريق احساسات و خيالات است[5]».
لاككه شالوده علم روانشناسي را نهاد . برخلاف دكارت ، وجود «مفاهيم فطري» يا «عقل مادرزاد» را رد كرد ، و اعلام كرد كه نفسانيات ما محصول دو عامل ماشيني است : «احساس» و «تفكر» . عمل احساس سبب اخذ و دريافت تصاوير اشياء خارجي است، و عمل تفكر باعث آميختن تصاوير، و تشكيل قواي عقلي از قبيل «حافظه» و «تخيل» و «استدلال» اما عمل تفكر ناشي از عقل يا روح نيست ، بلكه تابع و ماحصل قوانين «پيوستگي» تصورات است . [6]
تا اواخر قرن نوزدهم اين كشاكش بي انتها به دو گونه حالت رواني انجاميد ؛ يكي آنها كه در حوزه عقل و ادراك ميگنجد، ديگري آنها كه غير قابل ادراك است. رسو و رومانتيك هاي پس از او نيز از تمايلات و حالات غير منطقي انسان دفاع نمودند و گفتند كه ما در زير فشار الزامات تمدني ، از اميال نهاني خود چشم پوشيده و بتظاهر تمدن آلود خود، اكتفا كرده‌ايم . هربارت و بنه كه از باطن لاشعور ( ناخودآگاه) انسان بتفصيل سخن راندند، روان را به كوهي از يخ شناور تشبيه كردند كه فقط جزئي از آن ، سر از آب برمياورد و ما بقي يعني قسمت اعظم در دل آب نهان مي ماند . شوپن هونرو نيچه شورهاي فطري و جلوه هاي رواني انسان را به هنگام روياء و خيالبافي و جنون باز نمودند .
انسان هم ، چنانكه شوپن هونر گفت : در آغاز زندگي ، لاشعور و ناخودآگاه است و پس از رشد و تكامل شخصيت نيز در مواردي مانند رويا و خيالبافي و حال اغماء از خود بيخود مي شود و از عقل بيگانه مي گردد . پس احساس حيات ، ناخودآگاه و غير عقلي است . اما ناخودآگاهي برتر از خودآگاهي است چرا كه منبع الهام و اشراق و نبوغ است . بر همين سياق جيمز روان را شامل روان خودآگاه و روان ناخودآگاه پنداشت و روان ناخودآگاه را بسي ژرف و نيرومند تلقي كرد. برگسون نيز با بينش عارفانه خويش ناخودآگاهي را شناخت و توجيه نمود . [7]
از اواسط قرن نوزدهم ، به اقتضاي تحولات اجتماعي شديد اروپا ، نحوه تفكر عوض شد . انسان كه تاكنون موجودي كمابيش ثبات طلب يا استاتيك بود ، يكسره تحول پرست و ديناميك شد . همچنان كه به شكستن سنن اجتماعي پرداخت . قشر ظاهري نظام عقلي نيز از هم پاشيد و در زير آن ، دنياي بي نظام و ناهنجاري يافت . دوره انديشه دكارتي به سر رسيد . دكارت تمام وجود انسان را منحصر به عقل اول دانست ؛ «مي انديشم پس هستم» و در پاسخ آن كلاكس چنين گفته بود : «مي خواهم پس هستم» در طي اين دوران ملوُن‌الفكر خواست و اراده لاشعور به جاي عقل و شعور نشست . از اينرو در نيمه دوم قرن نوزدهم ، شخصيت قشري عقلي و حالات رواني عادي و مقرون به عقل ، تدريجا" جاي خود را به حالات غير عادي و غير عقلي داد . حال ، دنياي دانش نيازمند كسي بود تا بيايد و بي هراس اعماق درون انسان را بكاود. روان مردم متعارف و غير متعارف را تحليل كند و با آميختن روانشناسي انسان متعارف و غير متعارف ، واقعيت وجودي آن را دريابد . فرويد اين احتياج و انتظار را بر آورد .[8]
هر چند كه علم روانكاوي (پسي كاناليز) را مديون زحمات بي شائبه فرويد هستم اما ، رسيدن به اين مقام ، بر پايه كليه نظراتو اعتقادات بشر اوليه تاكنون ، پي ريزي شده است . شايد بتوان فرويد را چشمي بازتر و دلي آشناتر براي گردآوري و همسو ساختن عقايد و نظرات دانست : همانطور كه لويي پاستور مي گويد :
« شانس در خدمت ذهن آماده است.»
 
بخش اول
ضمير ناخودآگاه چيست ؟
آدمي از دير باز در پي شناخت ذات خويش بوده است . معرفت نفس پديده تازه و نوظهوري نيست و قدمتي به تاريخ بشريت و فرهنگ تمدن دارد . تا آنجا كه پوئيدن راه كمال و رسيدن به خوشبختي را همطراز معادل كشف قلمرو باطن به شمار آورده اند . هر چند كه معيارهاي انسان ها به لحاظ فردي و اجتماعي متفاوت هستند اما همگي ما خوب مي دانيم كه نيروي انديشه و تعقل بر ضمير ناخودآگاه هر كس حكمفرماست . ضمير ناخودآگاه يا آنچه كه از پشت چشم هاي ما بر اين دنيا مي نگرد و در لحظات سكوت و آرامش ما را در خود پناه مي دهد و در درون خود دنيايي ژرف و بي كران از احساسات عواطف و استعدادهاي كشف ناشده دارد و اين شايد تنها به خاطر درگير بودن ذهن ما به چراها و اگر هاي روزمرگي است .
دنياي دروني هر كس رابطه اي مستقيم با دنياي بيروني اش دارد . دنياي دروني سراسر ليبريز، ادراكات ، احساسات ، انديشه و نظرات كه مانند جيوه اي مايع در سرتاسر بدن دائما در حال انبساط و انقباض اند تغيير حال و هوايي دروني در افعال بيروني تصوير مي شود . و زندگي تجسمي در امتداد انديشه هاست . پس آغاز فصل را به دعايي كه مبين اين گفته‌هاست مي سپاريم .
يا مقلب القلوب و الابصار
يا مدبر الليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الي احسن الحال
چه بسا از خود مي پرسيم : چرا دنياي عيني ما بازتاب افكار و پندارهاي ماست ؟ و اصولا" دنياي ذهني ما چيست ؟ كاربرد اراده ما تا به كجاست ؟ تأثير دنياي دروني بر سلامتي جسم‌، خلق هنر ، كشفيات بشر تا به كجا خواهد بود ؟ چرا در ميان انسانهايي با شباهتهاي ظاهري تفاوتهاي بسياري ديده مي شود ؟ و . . . تا به آنجا كه كار كرد نقش ضمير دروني ما در روند زيستن چه مي تواند باشد ؟
سئوالها در اين زمينه و بخصوص در فراگرد ضمير ناخودآگاه و كارآيي تفكر و تعقل فراوان است و حد و مرزي نمي توان براي آنها قائل شد .
بيشترين حضور ضمير ناخودآگاه در جسم هر شخص،دستگاه عصبي خصوصا" در مغز نهفته است . مسأله روان هر شخص ارتباط تنگاتنگي با سيستمهاي اعصاب وي دارد . و سيستم اعصاب نقش موثري را در سلامتي ديگر ارگانيسمهاي بدن ايفا مي كند .
سپس سلامتي و خلاقيت در زندگي و امور ادراكي ارتباط نزديكي به روان سالم در انسان ها دارد . البته تفاوت انسانها در نوع جمع آوري اطلاعات و تبديل خلاقانه آن است كه عامل اصلي اختلاف در ميان آنهاست . كشفيات اخير در رابطه با كار مغز شروع به توضيح اين دو روند كرده است .
بخشي از تحقيقات اخير در مورد مغز انسان در اين فصل مورد بحث قرار مي گيرد .
معرفي دستگاه عصبي
«دستگاه عصبي . از مغز ، نخاع شوكي واعصاب محيطي تشكيل شده است . كار اين دستگاه كنترل و هماهنگ سازي فعاليتهاي سلولي در سرتاسر بدن مي باشد . دستگاه عصبي با واسطه انتقال امواج الكتريكي كنترل تمام بدن را انجام مي دهد . امواج الكتريكي توسط رشته هاي عصبي از مغز خارج مي شوند پاسخ به اين امواج تقريبا" در همان لحظه دريافت موج محرك ، انجام مي شود . زيرا امواج به شكل تغيير پتانسيل الكتريكي منتقل مي‌گردند[9]».
1- مغز
«از نظر معيارهاي آناتوميك مغز را به سه دسته بزرگ حفره اي تقسيم مي نمائيم
قدامي- حاوي نيمكره هاي مغزي و لوب هاي پيشاني
 مياني-حاوي لوب هاي آهيانه ، گيجگاهي و پس سري .
 خلفي-حاوي ساقه مغز و مخچه است .
مغز در جعبه استخواني محكمي به نام جمجمه ]قرار گرفته. كه[در زير جمجمه توسط سه لايه يا مننژ پوشيده شده ]است .[مننژ ها نوعي بافت همبند فيبري هستند . كه عمل حمايت ، حفاظت و تا حدود كمي تغذيه مغز را انجام مي دهند . مخ داراي دو نيم كره و چهار لب است . ماده خاكستري در سطح مغز قرار دارد و ماده سفيد بخش دروني مخ را تشكيل مي دهد . نيمكره هاي مغزي بزرگترين بخش دستگاه عصبي مركزي هستند و مسئول عملكرد و هوش و ذكاوت شخص مي باشند2».
1-فرويد، زيگوند، آينده يك پندار ، هاشمي رضي ، چاپ دوم ، انتشارات آسيا، تهران (1357) ص 154تا 143.
1-آريان پور . اميرحسين، فرويديسم چاپ دوم انتشارات اميركبير. تهران (1357) ص 20و19.
2- آريان پور، همان منبع ، ص 22.
1- آريان پور.اميرحسين.فرويديسيم .ص 22.
 [4]- آريان پور. اميرحسين . همان منبع، ص 23.
1-آريان پور ، فرويديسم، ص 24 .
1-( ر . ك ) ، فرويد، زيگموند، آينده يك پندار ، 247 ، 238 .
1- آريان پور، اميرحسين ، فرويديسم ، ص 30 .
1- آريان پور، ،فرويديسم،، ص 33 ، 32.
1- (ر.ك) برونر ، سوردارث (Broner & Suclorth)، پرستاري داخل جراحي ، دكتر مرتضي دلاورخان ، چاپ دوم ، انتشارات بشري، تهران (1372 ) ، ص 7.
 
2- برونر ، سورراث ، پرستاري داخل جراحي ، ص 8 .

نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.