ads ads
ورود کاربران

نام کاربری :

رمز عبور :

مرا به خاطر بسپار
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین

وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
    10 نفر
اعضا :
    0 نفر
مجموع :
    10 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
    761
تعداد کل بازدید ها :
    24901637
گزارشات سایت

فايل هاي رايگان:
    105 فايل
فایل های غیر رایگان :
    4,490 فايل
فایل های ويژه:
    220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    2,244 كاربر
پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس
screenshot
دسته بندي : پروژه و مقاله,علوم انسانی,علوم تربیتی اجتماعی , روانشناسی,پزشکی,پزشکی
حجم فایل : 1.17 مگابايت
فرمت فايل هاي فشرده : WORD
تعداد صفحات : 82 صفحه
تعداد بازدید : 808 مرتبه


قیمت: 7,700 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
امتیاز : -5

فروشنده ی فایل

sibsib
سایر فایل ها
توضیحات :

این فایل ورد و آماده پرینت می باشد

 

موضوع : پايه فيزيولوژيک درک حرکت و حس

 

فهرست مطالب
 
عنوان 
فصل اول: مقدمه             5
1ـ1 کليات تحقيق             6
1ـ1ـ1ـ حس عمقي:          6
1ـ1ـ2ـ همکاري سه سطح کنترل حرکتي در سيستم عصبي:                      9
1ـ1ـ3ـ حس عمقي و کنترل حرکت :             11
نقش حس عمقي در کنترل حسي حرکتي و ثبات عملکردي مفاصل :          11
1ـ1ـ4ـ ارزيابي حس عمقي:              12
1ـ1ـ5ـ عوامل مؤثر بر حس عمقي:    15
1ـ1ـ6ـ خستگي:           16
بهبودي خستگي:         18
1ـ1ـ7ـ ارزيابي خستگي عضله توسط الکتروميوگرافي:    18
1ـ1ـ8ـ تأثير خستگي بر حس عمقي: 19
تأثير خستگي بر کنترل عصبي - عضلاني:  20
1ـ2 بيان مسأله:         21
1ـ3 دلايل انتخاب موضوع:  22
فصل دوم : مروري بر مطالعات انجام شده   23
فصل سوم: هدف از مطالعه      35
3ـ1ـ هدف کلي:          35
اهداف اختصاصي:      35
اهداف كاربردي 36
3ـ2ـ فرضيات تحقيق 36
فصل چهارم: روش و تکنيکهاي اجراي تحقيق   38
4ـ 1ـ نوع مطالعه: Randomized clinical trial    38
4ـ2ـ جمعيت مورد مطالعه: 38
جامعه مورد بررسي: 38
4ـ 3ـ روش جمع آوري و يا گردآوري داده ها: 39
4ـ3ـ1ـ مطالعهي متدولوژيک يا تکرارپذيري: 39
4ـ3ـ2ـ مطالعهي اصلي : 40
روش انجام کار: 40
4ـ3ـ3ـ الکتروميوگرافي عضلات سر و گردن براي تعيين پروتکل مناسب خستگي: 40
4ـ3ـ4ـ ارزيابي حداکثر انقباض ايزومتريک:    42
4ـ3ـ5ـ ارزيابي خطاي حس نيرو : 43
4ـ3ـ6ـ ارزيابي خطاي بازسازي زاويه : 44
4ـ3ـ7ـ پروتكل ايجاد خستگي     45
شكل 4ـ 2ـ الکترو میوگرافی سطحی عضلات اکستانسورسر و گردن  قبل ازخستگي 46
شكل 4 ـ 3ـ الکترو میوگرافی سطحی عضلات اکستانسورسر و گردن  بعد ازخستگي 46
شكل 4ـ4ـ روش بازسازي زاويه توسط                       شكل 5ـ4ـ نحوه نشستن در طي تست 47
كلاه مجهز به پرتو ليزر 47
شكل 4 ـ 6ـ روش بازسازي نيرو توسط Load cell      شكل 4 ـ 7ـ تعيين حداكثر انقباض ارادي توسط    48
Load cell و نشانگر ديجيتال       48
4ـ4 متغيرهاي تحقيق:      49  
حس وضعيت مفصل 49
حس نيرو  50
خستگي  50
فصل پنجم: روشهاي تجزيه و تحليل داده ها         51
فصل ششم: يافته ها        53
6ـ1ـ نتايج قسمت متدولوژي:     53
جدول 1ـ6: مشخصات عمومي افراد در مرحله متدولوژيک.    53
جدول 2ـ6: تکرارپذيري ارزيابي MVC و خطاي حس نيرو و خطاي بازسازي زاويه در دو روز مختلف    54
6ـ2ـ نتايج مطالعه اصلي   55
جدول 3ـ6:مشخصات عمومي افراد در گروه آزمون و کنترل.   55
جدول 4ـ6: ميانگين حداکثر انقباض ايزومتريک (MVC) و 50% و 25% آن در گروه آزمون و کنترل.     55
جدول 6ـ6: مقايسه خطاي مطلق حس نيرو در طي سه تکرار در گروه آزمون و کنترل.     57
فصل هفتم: بحث و نتيجه گيري    60
7ـ1ـ بحث :     61
7ـ2ـ نتيجه گيري:      69
7ـ3ـ محدوديتها و مشکلات:        70
7ـ4ـ کاربرد:       70
7ـ5ـ پيشنهادات:        71
منابع 72
Reference        73
ضميمه      81
فرم رضايتنامه کتبي    82
مشخصات فردي         83
پرسشنامه شرايط رد و قبول     84
ارزيابي حس عمقي  85                                                                                                                                
قبل از خستگي    85
بازسازي نيرو(25%MVC)   85
بازسازي زاويه صفر درجه   85
( گروه کنترل) پيش آزمون 85
بازسازي نيرو(25%MVC)   85

 

 

فصل اول

1ـ1 کليات تحقيق

1ـ1ـ1ـ حس عمقي:

اولين بار يک فيزيولوژيست اسکاتلندي به نام Bell(1826) پايه فيزيولوژيک درک حرکت و حس را مطرح نمود. بدين صورت که بين مغز و عضله يک چرخه عصبي وجود دارد و ريشه­هاي قدامي پيام را از مغز به عضله مي­فرستند و ريشه­هاي خلفي حس وضعيت را از عضله به مغز مي­برند. Bellبيان مي­کند که حس وضعيت و حس حرکت با انقباض عضله تحريک شده و پيامهاي آوران به مغز فرستاده مي­شود
(Bell et al. 1826).

پاتولوژيست و آناتوميست انگليسي به نام Bastian(1887) آگاهي از انجام حرکت را حس حرکت ناميد (Kinaesthesia) و عنوان کرد که بوسيله­ي اين حس پيچيده قادر به درک وضعيت و حرکت اندامهاي خود هستيم و مي­توانيم تمايز ايجاد کنيم و توسط آن مغز ما قادر به هدايت ناخودآگاه بيشتري روي حرکات خواهد بود (Bastian et al. 1887).

محققان از صد سال پيش به آگاهي از وضعيت سگمانهاي بدن توجه کرده اند. شرينگتون (1906) آگاهي از وضعيت سگمانهاي بدن را حس عمقي ناميد و اين کلمه را از لاتين گرفت که Re(ceptus)به معني دريافت کردن و Propriousبه معناي از خود مي­باشد.او طبقه­بندي حواس را به طريق زير انجام داد.
1ـ حس عمقي و کينستزيا (Proprioception & Kinaesthesia) که شامل حس وضعيت، حرکت، نيرو، وزن، تلاش، فشار، ارتعاش و تعادل مي­باشد. 2-دما(temperature) شامل سرما و گرما.
 3ـ Nociception  شامل درد. شرينگتون حس عمقي را اطلاعات آوراني مي­داند که منجر به حواس هوشيارانه، تعادل پوسچرال و ثبات سگمنتال مي­گردند. اطلاعات حس عمقي از آورانهاي محيطي مثل گلژي تندون، دوک عضله، گيرنده­هاي پوستي و مفصلي تاندون و ليگامان تأمين مي­گردد
Ashton -miller et al. 2000; Stillman et al, 2002)). بسياري از محققين حس عمقي را ورودي آوران حسي از وضعيت مفصل و حرکت مفصل مي­دانند در حاليکه عده­اي ديگر آن را حس وسيعتري
مي­دانند که کنترل عصبي –عضلاني را در برمي­گيرد و علاوه بر حس تحريکات آوران، کنترل عصبي –عضلاني، پردازش تحريکات و پيامهاي خروجي را از طريق سيستم عصبي –عضلاني نيز شامل مي­شود.حواس عمقي آگاهانه شامل حس حرکت (کينستزيا)،  حس وضعيت مفصل و حس نيرو مي­باشد
(Reiman et al, 2002). از ديدگاه ديگر حس عمقي يکي از اجزاي حس پيکري است. اين ديدگاه حس پيکري را مکانيسم­هاي عصبي مي­داند که اطلاعات حسي را از بدن جمع­آوري مي­کند. اين حس­ها در مقابل حس­هاي ويژه قرار دارند که منظور از آنها به طور اختصاصي بينايي، شنوايي و بويايي است. حس­ پيکري به سه نوع مکانيکي، حرارتي و درد تقسيم بندي مي­شود. در تعريف حس مکانيکي آن را شامل حس­هاي تماس و وضعي مي­دانند که بوسيله جابجا­­­شدن مکانيکي پاره­اي از بافتهاي بدن تحريک مي­شود. سپس حس عمقي را به عنوان حس­هايي که از بافتهاي عمقي نظير ليگامان­ها، عضلات و استخوانها مي­آيند تعريف
مي­کنند. حس عمقي دو سطح دارد: ارادي و غير ارادي با شروع رفلکسي. حس عمقي ارادي قادر به تأمين عملکرد مفصل در ورزش و فعاليت مي­باشد و حس عمقي غيرارادي، فعاليت عضلاني و شروع ثبات رفلکسي مفاصل را از طريق گيرنده­هاي عضله تنظيم مي کند.

اساس حس عمقي انتقال فيدبک عصبي به CNSاز طريق مکانورسپتورهاي عضلاني و مفصلي است. مکانورسپتورها ساختار نورواپي تليال تخصص يافته­اي هستند که از بافت پيوندي منشأ مي­گيرند و تغيير شکل مکانيکي خود را به سيگنال­هاي عصبي کد­گذاري­شده تبديل مي­کنند که به CNSمنتقل مي­شود. مکانورسپتورها در کپسول مفصلي، تاندون، ليگامان، عضلات و پوست قرار دارند. مکانورسپتورهاي پوستي شامل اجسام پاچيني، انتهاي عصبي آزاد، اندام انتهايي مو و ديسک­هاي مرکل هستند. مکانورسپتورهايي که درون کپسول مفصلي قرار دارند شامل پايانه­هاي رافيني و پاچيني و پايانه­هاي برهنه عصبي هستند. پايانه­هاي رافيني درون کپسول مفصلي قرار دارند و بيشتر در آن سطحي از مفصل هستند که هنگام اکستنشن مفصل تحت فشار قرار مي­گيرند. پايانه­هاي رافيني به استرس مثلاً بار يا لود بهتر از استرين مثلاً جابجايي پاسخ مي­دهند. پايانه­هاي پاچيني بطور گسترده­اي در طول مفصل در بافت پيوندي اطراف پراکنده هستند. آنها نسبت به فشرده شدن بافتي که درون آن قرار دارند پاسخ مي­دهند. به نظر مي­رسد که پايانه­هاي پاچيني اطلاعاتي مربوط به افزايش يا کاهش شتاب در حرکت­هاي مفصل تهيه مي­کنند. تحريکات کوچک فيبرهاي عصبي که از پايانه­هاي پاچيني منشأ گرفته­اند با حس فشرده شدن ارتباط دارد. پايانه­هاي برهنه عصبي بطور اوليه به محرک­هاي آسيب­رسان پاسخ مي­دهند. اين پايانه­ها در انتهاي روتاسيون مفاصل پاسخ مي­دهند و در هنگام التهاب مفصل حساس مي­شوند. مکانورسپتورها در واحدهاي عضلاني –تاندوني شامل دوک­هاي عضله و گلژي تاندون­ها هستند. گلژي تاندون مکانورسپتوري است که در تاندونها قرار دارد و عضله را از overloadشدن حفظ مي­کند و به فشار وارد بر تاندون پاسخ مي­دهد که اين فشار از طريق انقباض عضله و يا از طريق افزايش طول پسيو عضله بر تاندون وارد مي­شود. تحريک گلژي تاندون به مهار نورون حرکتي منجر مي­شود که به عضله حاوي گلژي تاندون مي­رود و نيز منجر به تحريک نورونهاي حرکتي مي­شود که به عضلات آنتاگونيست مي­روند.

دوک عضلاني گيرنده پيچيده فاقد کپسول مي­باشد که از 3 تا 10 فيبر داخل دوکي تشکيل شده و در عمق عضلات اسکلتي قرار دارد. دوک عضلاني تغيير طول فيبرهاي عضله و سرعت تغيير طول را کشف مي­کند. اين مکانورسپتور به عنوان يک مقايسه­ کننده، طول دوک عضلاني را با طول عضله اسکلتي مقايسه مي­کند. اگر طول فيبرهاي خارج دوکي که در اطراف دوک قرار گرفته­اند کمتر از طول فيبرهاي داخل دوک باشد فرکانس ايمپالس­هايي که از گيرنده تخليه مي­شود کاهش مي­يابد. وقتي که قسمت مرکزي دوک عضله بواسطه فعاليت فيبرهاي گاما تحت کشش قرار مي­گيرد قسمت گيرنده­ي دوک ايمپالس­هاي بيشتري را صادر مي­کند که اين خود باعث تحريک رفلکسي ستون­هاي حرکتي آلفا و فعال شدن فيبرهاي عضلاني خارج دوکي مي­شود  1991; Biedert et al. 2000)et alGuyton).

محققان معتقدند که دوک­هاي عضلاني مهمترين گيرنده­هايي هستند که براي تعيين خم­شدگي مفصل در اواسط محدوده­ي حرکت آنها به کار مي­روند و در کنترل حرکت عضلات نيز نقش فوق­العاده مهمي دارند.اهميت نقش دوک عضلاني را آنجايي مي­توان فهميد که وقتيکه اعصاب حسي که از مفصل و
بافتهاي پوستي مي­آيند بي­حس شوند احساس حرکت مفصل کاهش مي­يابد اما از بين نمي­رود و اين امر به دليل وروديهايي است که از دوک­هاي عضلاني مي­آيند. همچنين براي کارهاي دقيق و ظريف، تحريک دوک­هاي عضلاني با پيامهاي آمده از ناحيه تسهيل کننده مشبک بصل­النخاع باعث تثبيت وضعيت مفاصل مي­شود (Biedert et al. 2000).

 


نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.