حجم فایل : 167.44 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 137 صفحه
تعداد بازدید : 1,190 مرتبه
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
دانلود پایان نامه بررسی روابط بین سبک های تفکر و رویکردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
فهرست
مقدمه ۱
بیان مسئله ۵
ضرورت و اهمیت تحقیق ۱۰
اهداف پژوهش ۱۲
تعاریف و اصطلاحات و واژهها ۱۳
الف) مرور مبانی نظری ۱۶
تفکر چیست؟ ۱۶
انواع تفکر ۱۷
اقدامات عملی ۲۱
سبک تفکر ۲۲
سبکهای شناختی ۲۴
انواع سبکها ۲۶
انواع سبکهای تفکر ۲۸
سبکهای تفکر هریسون و برامسون ۲۹
اصول سبکهای تفکر ۳۵
رابطه سبکهای تفکر و شیوههای تفکر ۳۶
متغیرهای مؤثر در شکل گیری سبکهای تفکر ۴۰
ب) مرور پیشینه پژوهشی سبکهای تفکر ۴۶
نظریه یادگیری ۵۲
یادگیری هشیارانه (یادگیری _ هوشیاری) یا یادگیری رسمی (تدوین شده یا برنامه ریزی شده) ۵۴
یادگیری به عنوان یک فرایند، نظریه یادگیری ۵۶
یادگیری چیست؟ ۵۸
روند جاری در نظریههای یادگیری ۶۰
چگونه یادگیری در نتیجه رشد تغییر میکند؟ ۶۰
انگیزش و یادگیری ۶۳
عوامل انگیزش ۶۴
انگیزش درونی و انگیزش بیرونی ۶۵
نظریه انتظار X
نظریه یادگیری اجتماعی راتر ۶۶
نظریه سبک اسنادی واینر ۶۶
نظریه دوئک درباره تحول شایستگی ۶۷
آموزشگاه گوتنبرگ (دانشکده گوتنبرگ) ۶۸
پاسک ۷۰
بیگز ۷۲
نقش تفاوتهای فردی در رویکردهای یادگیری ۷۴
پیشینه تحقیق ۷۷
نوع پژوهش ۹۰
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری ۹۱
روش نمونهگیری ۹۱
ابزارهای پژوهش ۹۲
اعتبار و روائی پرسشنامه سبکهای تفکر ۹۲
پرسشنامه فرآیند مطالعه ۹۳
بمنظور بررسی اعتبار این آزمون با روش ضریب آلفای کرنباخ (پیروان، ۱۳۸۷) ۹۵
روش نمره گذاری پرسشنامه فرآیند مطالعه با رویکرد یادگیری ۹۵
روش تجزیه و تحلیل دادهها ۹۶
توصیف آماری دادهها ۹۷
توزیع فراوانی متغیرهای پژوهش ۹۷
استنباط آماری دادهها ۹۹
خلاصه تحقیق ۱۰۵
بحث و نتیجه گیری ۱۰۹
محدودیتهای پژوهش ۱۱۸
پیشنهادات پژوهش ۱۱۹
تفکر چیست؟
از ویژگیهای بارز انسان و محور اساسی حیات او، قدرت اندیشه وی است. انسان در طول زندگی خویش هرگز از تفکر و اندیشیدن فارغ نبوده و به کمک آن به تصمیمگیری پرداخته و توانسته است به حل مسائل و مشکلات بپردازد. بنابراین، تمام موفقیتها و پیشرفتهای انسان در گرو اندیشیدن بارور، پویا و موثر است. همینطور این فرض که فکر کردن راه را برای آموزش بیشتر باز میکند، کاملاً پذیرفته شده است. چنانکه بسیاری از والدین بر این باورند که مهم نیست که فرزندان آنها چه میآموزند، یا چه مطالعه میکنند. آنچه مورد توجه آنان است، این است که فرزندانشان بیاموزند که چگونه فکر کنند، تصمیم بگیرند و قضاوت نمایند (جان راجرز، پیتریک ویلیام، ترجمه قراچه داغی). تفکر از مهمترین مسائلی است که همراه ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. به بیان دیگر، اندیشمندان بر این باور هستند که انسان، فرهنگ و تمدن خویش را مدیون تفکر است. به طور کلی وجه تمایز انسان با سایر موجودات، همانا تفکر وی است (مطهری، ۱۳۶۵).
انواع تفکر
گیلقورد[۱] و دوبونو (۱۹۸۶) تفکر را به سه دسته تقسیم کردهاند:
۱- تفکر منطقی
۲- تفکر انتقادی
۳- تفکر خلاق
۱- تفکر منطقی
فرآیندی است که شخص در آن با توجه به تجارب عملی و توانمندیهای ذهنی خود بتواند به حل مسئله یا مشکل اقدام و به نتیجه مطلوبی دست یابد.
مراحل تفکر منطقی
۱- شناسایی یا طرح مسئله
۲- جمعآوری اطلاعات
۳- تعریف دقیق مسئله
۴- تعیین راهحلهای متعدد
۵- اجرا و ارزیابی
ویژگی افراد دارای تفکر منطقی
۱- بابررسی شقوق مختلف یک مسئله، بهترین راه را انتخاب وملاک عمل قرارمیدهد.
۲- جهت و مسیر مشخصی را برای حل مسئله دنبال میکند.
۳- مراحل حل مسئله یا مشکل را به یکدیگر وابسته در نظر میگیرد.
راهکارهایی برای پرورش تفکر منطقی
۱- احساس نیاز بیشتر به کسب توانایی مهارتهای حل مسئله در زندگی
۲- توجه ویژه به خصوصیات شخصیتی، احساسی و رفتاری خود و دیگران
۳- افزایش تحمل ابهام در برخورد با مسائل گوناگون
۴- تردید در مورد اولین راه حل به عنوان بهترین راه حل
۵- تردید در مورد اینکه کوتاهترین راه بهترین راه نیست.
۶- اولویت بندی مشکلات از نظر اهمیت و مهم بودن.
۲- تفکر انتقادی
تمام گرایشها و استعدادها، مانند تحلیل دقیق مسائل، توجه به نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به نتایج صحیح را شامل میشود. تفکر انتقادی، فرآیندی است شناختی، فعال، هدفمند و سازمان یافته
مراحل تفکر انتقادی
۱- پرسشگری
۲- جمعآوری اطلاعات
۳- ارزیابی
۴- نتیجهگیری
ویژگی افراد دارای تفکر انتقادی
۱- داشتن روحیه پرسشگری
۲-
۳- داوری و قضاوت به دور از تعصبات و لجبازی
۴- قدرت تشخیص و تمیز درست از نادرست
۵- داشتن تفکر سیستمی و توانایی پرداختن به کل و جزء به طور توامان.
۶- نسبت به مسائل دید وسیع و دقیق دارند.
راههای پرورش تفکر انتقادی
۱- نسبت به امور و پدیدههای اطراف خود حساسیت و دقت بیشتری داشته باشید.
۲- دیدهها، شنیدهها و مطالعات خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید.
۳- زندگینامه افراد نقاد و تاثیر گذار را مطالعه کنید.
۴- هرگز دچار احساسات، قضاوت عجولانه، تعصب و خود رایی درباره موضوعات مورد بحث نشوید.
۳- تفکر خلاق
مهارتی است که شخص از تلفیق مهارتهای حل مسئله و تصمیم گیری از افکار یا روابط نو برخوردار شده و قدرت کشف و انتخاب راهحلهای جدید را پیدا میکند. تفکر خلاق عبارت است از تفکر ابتکاری و مناسب.
مراحل تفکر خلاق
۱- آمادگی
۲- مطالعه
۳- تغییر
۴- پختگی
۵- اشراق (به پاسخهای ناگهانی دست یابد.)
۶- وارسی
۷- اجرا
انواع تفکر خلاق
۱- تفکر واگرا؛ تفکر خلاق با تفکر واگرا رابطه مستقیم دارد. از ویژگیهای تفکر واگرا؛ ابتکار، سیالی، انعطافپذیری و بسط است.
۲- تفکر همگرا؛ در این تفکر، فکرهای جدید و نو کمتر راه پیدا میکندو در واقع همان استدلال منطقی است که به دنبال یک جواب صحیح میگردد.
پرورش تفکر
یکی از ویژگیهای اساسی انسان، برخورداری او از قدرت تفکر است. از نظر دیویی، تفکر به معنای آگاهی از آنچه به ذهن میآید، است. انسانها به کمک تفکر توانستهاند به محیط پیچیده، متنوع و متغیر اطراف خود مسلط شده و به حیات خود ادامه دهند. انسان در شرایط غیر قابل پیشبینی، در بر خورد با اوضاع و احوال تازه و روبرویی با رویدادهای متنوع توانسته است که با استفاده از تفکر خویش بر مشکلات فایق آید. همینطور در شرایط کنونی، پرورش تفکر، یکی از ضروریترین و کارآمدترین وسیله جهت مشکل گشایی و نوآوری است (شریعتمداری، ۱۳۷۸).
در کنفرانسی که در سال ۱۹۸۹ توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی برگزار شد، متخصصان کشورهای مختلف نظر خود را در زمینه پرورش تفکر ارائه دادند. این نظریات تحت سه عنوان زیر مورد بحث قرار گرفت:
۱- فراگیری تفکر، روش یا رویکرد مستقیم
۲- فراگیری تفکر، روش یا رویکرد تلفیقی
۳- کاربرد دانششناختی در آموزش تفکر
دوبونو[۲] (۱۹۸۹) معتقد است که آموزش مستقیم و صریح تفکر در مدارس، امری ضروری است و در شرایط کنونی این امر در بسیاری از کشورها ی دنیا به صورت درست صورت نمیگیرد. از نظر او دلایل این امر عبارتند از:
۱- تعلیم و تربیت امری درونی و پیش پا افتاده تلقی میشود.
۲- تعلیم و تربیت سخت گرفتار است و برنامه درسی متراکمتر از آن است که به تفکر بپردازد.
۳- تعلیم و تربیت واقعاً بطور معنوی تفکر را مطرح نمیکند.
۴- شیوه آموزش تفکر، تعلیم و تربیت را گیج کرده است.
بنابراین، این نکته مطرح شد که باید معیارهایی در نظر گفت تا درستی و دقت اینآموزشها مشخص گردد. یکی از افرادی که در این حوزه تلاش کرده است، دوبونو است.
معیارهای گزینش شیوه آموزش تفکر به نظر دوبونو(۱۹۸۹) چنین است:
۱- روش باید ساده، عملی و قابل اجرا باشد.
۲- روش باید آنقدر نیرومند باشد که در انتقال از مربی به فراگیر بدون تغییر بماند.
۳- روش باید به طور مشخص به موقعیتهای زندگی واقعی اشاره کند.
۴- روش باید بصورتی تهیه شود که هر بخش از آن مفید و قابل اجرا باشد.
۵- روش باید در مورد سنین مختلف و تواناییهای متفاوت در فرهنگهای مختلف و زمینههای گوناگون قابل اجرا باشد.
۶- فراگیران باید از درسهای مربوط به تفکر لذت ببرند.
اقدامات عملی
نکته اول: در دنیای جدید هر شخصی باید مهارتهای تفکر را به عنوان مهارت زندگی در خود به وجود آورد.
نکته دوم: تفکر باید به عنوان یک موضوع سنجیده و مستقیم آموزش داده شود، نه اینکه بطور ساده در رشتهای علمی گنجانیده شود؛ بدین معنی که یک یا دو جلسه در طول تحصیل به آموزش تفکر اختصاص داده شود.
لیکوت[۳] (۱۹۸۸) آموزش تفکر را از طریق آموزش رشتهای مختلف علمی میسر میداند. او فراگیری را به عنوان فرآیند ساختن دانش تلقی میکند. از نظر او، شاگرد ظرفی خالی نیست که جهت پر کردن یا کسب دانش به نزد معلم بیاید. او توصیه میکند که این آموزش باید توام با بررسی و انتقاد در نظر گرفته شود، یعنی روش قیاسی، آزمایشی و تاریخی توام با تفکر انتقادی و منطقی. او استفاده از کامپیوتر را جهت جمعآوری اطلاعات، حل مسائل، طبقهبندی، ترتیب امور تحصیل و ارائه به صورتهای مختلف را در زمینه تفکر فعال توصیه میکند.
گاردنر[۴] (۱۹۸۹) با محدود ساختن تفکر در یک محدوده، مخالف است و به نظر او، اشکال متفاوت تفکر و استدلال وجود دارد و تمام افراد سالم استعداد طرح سوالها و بررسی جوابها را از طریق روشهای متعدد دارا هستند.
نیلکون[۵](۱۹۸۹) در پاسخ به این سوال که کدام آموزش برای تفکر مناسب است، پاسخ میدهد که بیشتر از صد برنامه درسی درباره آموزش مهارتهای تفکر تدوین شده و تنها انجام تحقیقات متعدد میتواند مشخص کند که کدام آموزش برای چه افرادی میتواند مفید باشد.
سبک تفکر
سبک در لغت به معنای روش، شیوه، سیاق و اسلوب است. همچنین به عنوان رفتاریشاخص و متمایز و یا شیوه عمل و اجرا است. از نظر استرنبرگ، سبک عبارت است از شیوه ترجیحی تفکر.[۶] سبک بر چگونگی ارتباط برقرار نمودن افراد، مشکل گشائیها و ربط یافتن آنها با یکدیگر تاثیر بسزایی دارد. برای تشخیص سبک تفکر دیگران سه راه مشخص وجود دارد: مشاهده رفتار در هنگام پرداختن به امور، پرسش از دیگران درباره چگونگی ادراک آنها از سبک اشخاص و تکمیل نمودن یک یا چند پرسشنامه روانشناسی (هنری[۷]، ۲۰۰۱)
عمل تفکر را از طریق نامگذاری مراحل یا فعالیتهای اساسی فکر، بهتر میتوان تحلیل کرد. (بوید، ه ـ بودی،[۸] ۱۹۹۹) عمل کامل تفکر را اینگونه تعریف کرده است:
ادبیات سبکها از اواخر دهه ۵۰ تا اواسط دهه ۷۰ در حوزه نظریهها و الگوها گسترش چشمگیری داشته است. رایدینگ و چیما[۹] (۱۹۹۱) با مرور ادبیات سبکها بیش از ۳۰ برچسب را برای سازه سبک شناسایی کردند. در دهه گذشته تمایل عدهای به نظریهها و الگوهای سبکها، یکی به صورت مفهومی از طریق تلفیق نامگذاریهای موجود و دیگری با آزمودن نامگذاریها به صورت تجربی پیدا شده است.
کوری[۱۰] (۱۹۸۳) الگوی تلفیقی مفهوم سبکها، رایدینگ و چیما (۱۹۹۱) مدل دوبعدی سبک خانواده از راهبردهای یادگیری و استرنبرگ و گریگورنگو (۱۹۹۵) سنتهای سهگانه مطالعه سبکها را به بهترین وجهی ارائه دادهاند (زانگ، ۲۰۰۲، به نقل فرخی، ۱۳۸۳)
راینر[۱۱] و رایدینگ (۱۹۹۷، به نقل از گارسیا و هوگز، ۲۰۰۰) مفهوم سبک را تصور مشخص از فردیت انسجام یافته[۱۲] فرد در موقعیتهای گوناگون تعریف میکنند که میتوان نیاز حس هویت را که تا حدی اساس فردیت به شمار میرود، نشان بدهد.
اگر چه از نظر واژهشناسی بین نظریه پردازان تفاوت وجود دارد، اما همه آنها بر این نکته تاکید دارند که روش ثابت و متمایزی برای رمزگردانی، ذخیرهسازی و اجرا وجود دارد که به طور اساسی مستقل از هوش است (آتکسیون،[۱۳] ۱۹۹۸، به نقل از امامیپور، ۱۳۸۰). استرنبرگ و دترمن[۱۴] (۱۹۸۶، به نقل از گارسیا و هوگز، ۲۰۰۰) بیان میکنند که هوش ماهیتاً ابزارهایی برای محیط مرتبط و متناسب میسازد، به طوری که اغلب صورتهای قابل پیشبینی خودگرانی با هوش ارتباط دارد. سبکها، نیز که به خودگرانی هوش مربوط میشوند، راههایی برای توصیف فکر و ترجیح کارهایی برای به کار گیری استعدادهای بالقوهای استعداد نیستند. بنابراین هوش اندیشه اصلی سبک نیست، بلکه سبک، راه بکارگیری هوش فرد است (استرنبرگ، گریگورنگو، ۱۹۹۵، به نقل از گارسیا و هوگز، ۲۰۰۰).
پیامد تحقیقات گسترده در زمینه سبکها، به رشد الگوهای متعددی منجر شده است که مفهوم سازههای متفاوتی مانند سبکهای شناختی، رویکردهای یادگیری، سبکهای یادگیری، راهبردهای یادگیری، سبکهای آموزش و سبکهای تفکر را بیان کردهاند. (گارسیا و هوگز، ۲۰۰۰)
یانفنگ[۱۵] (۲۰۰۰، به نقل از امامیپور، ۱۳۸۰) این مطالب را به دودسته تقسیم میکند:
الف) مطالعات اولیه تلاش بود برای یافتن سبکهای مختلف و برچسب زدن به آنها
ب) مطالعاتی بعدی برای ایجاد الگوهای کلیتری از سبکها و یکپارچه سازی سبکهای مختلف کوشش میکرد.
سبکهای شناختی
در طول تاریخ، جنبشهای مختلفی در رابطه با سبکهای شناختی شکل گرفت. یکی از این جنبشها، سبکهای شناخت مدار است. این جنبش با این عقیده که سبکهای تفکر میتواند سعی بین مطالعات شناختی (چگونه درک کنیم، یاد بگیریم و فکر کنیم) و مطالعات تحقیقی برقرار سازد، در سال ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ به وجود آمد و جنبش سبکهای شناختی نامیده شد.
کیف[۱۶] (۱۹۹۱) سبکهای شناختی را پایه آموزش تحصیلی و تفکر میداند و معتقد است که مجریان مدارس باید آموزش لازم را در زمینه در نظر گرفتن پردازش اطلاعات به عنوان بخشی از یادگیری بگذرانند.
مورگان[۱۷] (۱۹۹۳) سبکهای شناختی را تاثیر گذار و پیشبینی کننده ترجیحات علمی در افراد میداند.
وایتین[۱۸] (۱۹۹۰) معتقد است که مدارس راهنمایی و بالاتر، میبایستی سبکهای شناختی دانشآموزان را مورد توجه قرار داده و شیوههای آموزش خود را متناسب با سبکهای شناختی آنان قرار دهند.
سبکهای شناختی تفاوت در توانایی یادگیری و حافظه را نشان نمیدهند (وایتین و همکاران، ۱۹۹۷).
سوایتد و میشن[۱۹] (۱۹۸۲) سبکهای شناختی، منعکس کننده ترجیحات و نگـرشهابـه سمت شیوهای از عملکرد در تکالیف است که به صورت هوشمندانهای جهتگیری شدهاند.
هرمان وتیکین[۲۰] (۱۹۸۸) معتقد است که افراد را میتوان با توجه به میزان وابستگی آنها به ساختار میدان دیدشان طبقهبندی کرد. فردی که به میدان دید خود وابسته است، برای پیدا کردن چیزی بیرون از زمینه دچار مشکل میشود، ولی فردی که مستقل از میدان است میتواند با یک نگاه، تصاویر و اشکال موجود در زمینه، مثل یک مثلث پنهان را پیدا کند.
انواع سبکها
یکی از سبکها، سبک طبقهبندی (مجزا سازی) است. سبک دیگر، یکپارچگی مفهومی است. فرد دارای گرایش به این سبک، تمایل دارد به اینکه اجزا و مفاهیم را جهت دستیابی به یک کل معنادار به یکدیگر متصل کند.
سبک دیگر سبک اجمالی است. به گفته گاردنر و موریانی[۲۱] (۱۹۹۸) این سبک، به میزان تلاش برای تایید قضاوتهای خود اطلاق میگردد.
مبحث دیگر وسعت مقوله است. برای یک نظریهپرداز سبکهای شناختی، پاسخها مدنظر نیست، بلکه وسعت دامنههای پیشنهاد شده برای اشیای مختلف مهم است. تمایل برآورد کم یا زیاد به عنوان برآورد عریض بودن مقوله به کار میرود.
جروم و کاگان[۲۲] (۱۹۹۷) بر روی سبکهای تکانشی و تاملی مطالعاتی انجام دادهاند.یادگیرندگان تاملی، کند کار میکنند اما اشتباهات کمتری را مرتکب میشوند؛ یادگیرندگان تکانشی سریع کار میکنند اما اشتباهات زیادی مرتکب میشوند (کاگان، ۱۹۶۴).
جروم و کاگان (۱۹۹۷) آزمون ویژه سبکهای تکانشی _ تاملی را تهیه کرده است. در این آزمون از آزمونشونده خواسته میشود که ابتدا به شکلی نگاه کند (شکل یک خانه، یک اتومبیل) و بعد به شکلهای دیگری که به شکل اول شبیه است، نگاه کند و در یک زمان محدود شکلی را که با شکل اول شبیه است، انتخاب نماید. یادگیرندگان تکانشی به سرعت شکلها را از نظر میگذرانند و شکلی را که به نظرشان با شکل اصلی مطابقت دارد بر میگزینند. در مقابل، یادگیرندگان تاملی پیش از تصمیمگیری شکلهای پیشنهادی را به دقت وارسی میکنند و آن گاه تصمیم میگیرند که کدام یک از آنها شبیه شکل اول است.
سبکهای یادگیری، نوع دیگری از انواع سبکها است که مورد توجه رفتار گرایان است. اگر چه یافتههای تحقیقات مختلف حاکی از تفاوت در سبکهای یادگیری در بین فرهنگها و گروههای مختلف میباشد (پارک،[۲۳] ۲۰۰۱) بیشترین اختلاف، در بین افراد یک گروه است. حتی در کلاسهایی که دانشآموزان آن در یک فرهنگ بزرگ شدهاند نیز تفاوت بسیاری وجود دارد (نابی،[۲۴] ۱۹۹۸).
استرنبرگ (۲۰۰۱) در گزارشی بیان میدارد که تحقیق در مورد سبکهای یادگیریباید بازنگری شود. تعریف برجسته دیگر توسط رایدینگ و رامیز (۱۹۹۸) بیان شدهاست. به نظر او، ویژگیهای فردی با سبکهای شناختی در هم میآمیزد و سبک یادگیری را شکل میدهند. او معتقد است که راهبردهای یادگیری ممکن است در طول زمان تغییر کند، اما ابعاد سبکهای شناختی (کلگرا،[۲۵] جز گرا،[۲۶] شفاهیگرا[۲۷] و تصورگرا[۲۸]) تغییر نخواهند کرد.