ads ads
ورود کاربران

نام کاربری :

رمز عبور :

مرا به خاطر بسپار
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین

وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
    15 نفر
اعضا :
    0 نفر
مجموع :
    15 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
    477
تعداد کل بازدید ها :
    24906264
گزارشات سایت

فايل هاي رايگان:
    105 فايل
فایل های غیر رایگان :
    4,490 فايل
فایل های ويژه:
    220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    2,244 كاربر
گزارش کارآموزی مهدکودک بهاران
screenshot
دسته بندي : گزارش کارآموزی
حجم فایل : 48.43 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 35 صفحه
تعداد بازدید : 581 مرتبه


قیمت: 3,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
امتیاز : 0

فروشنده ی فایل

tiktak
سایر فایل ها
توضیحات :

این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.

 

موضوع:

گزارش کارآموزی مهدکودک بهاران

 

نوع فعاليت : اجرای تدريس مستقل چراغ راهنمايي

ابتدا برای طرح درس چراغ راهنمايي دايره هايي با سه رنگ سبز, زرد , قرمز به تعداد کودکان برش زدم تا برای ساعت بعد آماده تدريس شوم. سپس داشتان شنل قرمزی را تعريف کردم  و بعد از آن چند بازی برای سرگرم کردن کودکان از قبيل دستمال بازی, بپا نيفته و مسابقه ماست خوری که بين کودکان گذاشتيم و به آنها با عنوان جايزه يک برچسب می داديم.

ساعت 10 تدريس خود را رائه دادم که کودکان را به اتاق فيلم بردم و از آنها خواستم که با لگوها به کمک همديگر يک چهارراه درست کنيد و سپس چراغ راهنمايي مهد را که چراغهای آن روشن و خاموش می شدند را وسط چهارراه گذاشتم يکي از کودکان را در نقش پليس و ديگر کودکان در نقش عابر پياده و ماشين ها  گذاشتم. در حين تدريس کودکان هم بازی کردند و هم با رنگ های چراغ راهنمايي آشنا شدند هدف من اين بود که کودکان با قوانين راهنمايي تا حدودی آشنا شوند. مفاهيم اجتماعی را درک کنند که خوشبختانه تا حدود زيادی توانستم اين کار را به خوبی انجام دهم و بعد نيز يک شعر در اين مورد برای کودکان خواندم و آنها نيز هر کدام با يک آلت موسيقی که قبلاً خود از روی ميز برداشته بودند روی ميز آهنگی می نواختند که اين کار قابل توجه مربی نيز واقع شد چون کودکان با شور و هيجان خاصی به شعر خوانده شده گوش می دادند تا آهنگ را درست بنوازند (اين يکي از کارهايي بود که در سرکلاس خانم ثابت ايمانی اجرا شده بود و من نيز طبق آن در کلاس اين کار را ارائه دادم که کودکان از آن استقبال خيلي خوبی داشتند) و چند بار اين کار ادامه يافت تا کودکان حدود زيادی از اين آهنگ را آموختند و سپس آن دايره هايي که قبلاً بريده شده بود را به کودکان دادم و آنها دايره ها را روی چراغ راهنمايي که کشيده بودم چسباندند. سپس بعد از استراحت کوتاهی من با کودکان شروع به صندلی بازي کرديم که کودکان از اين بازی لذت بردند.

گل ياسمن , تاريخ 18/11/85

نوع فعاليت : کلاس داری بصورت مستقل

گروه سنی 5-4 سال

به علت نبودن معلم مربوطه کلاس کاملاً در اختيار من بود من نيز از اين فرصت استفاده کردم تا کار خودم را محک بزنم – کمی با کودکان بازي های متنوعی از قبيل گرگم و گله می برم- چشم بزار – تخم مرغ گنديده – آدم برفی – گرگم به هوا و... بازی کردم تا ساعت 5/8 که عده زيادی از کودکان وارد کلاس شدند . چند تا از شعرهاي کودکان را به نحوی که در کلاس درس آموخته بودم به صورت تک خوان خواندم و سپس با نوار خواندم و کودکان نيز گوش دادند و چند دستک که قبلاً به کلاس آورده بودم را به چند تا از کودکان دادم و به کودکان ديگر نيز چند تا لگو , قرار شد بعضي از کودکان دست بزنند و چند نفر ديگر هم روي ميز بزنند (البته به انتخاب خود کودکان)دلم می خواست بتوانم بفهم که کودکان از چنين کلاسی راضی هستند يا نه – که در همان لحظه نور عشق اميد کودکان را در چشمان آنها خواندم , چند شعر را به همکاری کودکان خواندم و سپس ساعت 9 کودکان را برای صرف صبحانه آماده کردم حدود نيم ساعت بچه ها مشغول صبحانه خوردن بودند و من نيز برای آنها داستانهای که ذهنی برای آنها بيان می کردم را اجرا کردم به صورت نمايش عروسکی که اين نمايش ها در مورد خوردن صبحانه بود در همين حال کودکی توجه مرا به خود جلب کرد . کودکی به نام امير محمد اصلاً توجهی به خوردن غذا نداشت و هر يک لقمه ای که می خورد شايد حدود 5 دقيفه در دهان خود آن را نگه می داشت و اين کار او ادامه داشت تا زنگ آخر ولی بازهم تمام نمی شد و مربی مجبور بود بقيه غذای او را به سطل زباله بيندازد. من نيز آن روز واقعاً احساس کردم. که يک مسئوليت خطير به عهده من است. از آن روز به بعد به خودم قول دادم تا بتوانم هر دفعه يکي از مشکلات آنها را حل کنم (به قول استاد بلوکی کودکان در مدرسه زبان – قرآن – نوشتن را می آموزند ولی در کودکستان است که بايد مشکلات کلامی و غير کلامی آنها برطرف شود).

با اکتفا به اين کلام کار خود را شروع کردم. علت غذا خوردن امير محمد را از کمک مربی پرسيدم و گفتند که بايد غذا را به زور به او بدهيد در غير اينصورت او غذا نمی خورد و هر غذايي را نخورد به سطل آشغال می اندازيم چون غذا ها را نبايد به خانه هايشان ببرند. شروع به خواندن داستان کردم و در حين داستان خواندن يک قاچ ميوه به او می دادم و داستان را می خواندم تقريباً  ساعت 10 بود که صبحانه امير محمد تمام شد و همان لحظه به خاطر تمام کردن کودک به او يک جايزه کوچک دادم که او خيلي خوشحال شد بعد از صرف صبحانه و جمع کردن غذاها يکي يکي کودکان را برای شستن دست و صورت همراهی کردم و بعد نيز بازی کشيدن و برداشتن را با کودکان انجام دادم طبق عکس روبرو

-وبازی دروازه پاها را اجرا کردم طبق عکس روبرو

-يا طرز راه رفتن حيواناتی مثل اردک – جوجه – ببر – خرس و غيره را برای کودکان آموزش دادم و سپس از آنها خواستم تا مثل آن حيوان راه بروند و صداي آن را در آورند طبق تصوير روبرو.

و چند نوع از اين قبيل بازيها, سپس موزيکی برای کودکان پخش کردم و آنها نيز رقصيدند . سپس صندلی بازی کردند, معلم زبان آمدند ايشان برای درک مفهوم کلمات با کودکان بازی می کردند, کلماتی مثل هواپيما- دوچرخه و ... (ضمائم – تصوير شماره 3), قصه گويي توسط خود کودکان اجرا شد که در اين نيز برای من قابل توجه بود چون در اين صورت من با اشکالات کلامی کودکان آشنا می شدم پسر بچه ای به نام مهيار به.....


نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.