حجم فایل : 114.6 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 299 صفحه
تعداد بازدید : 244 مرتبه
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
این فایل دارای فرمت word و آماده پرینت می باشد.
موضوع: پروژه آموزش فناوری اطلاعات و الکترونیک و کاربرد آن
كليات
تاريخ نشانگر تغيير و تحول بسيار در عصرهاي مختلف ميباشد. با هر نسل ابزارها، سنتها و عقايد جديد رشد ميكنند و اين موضوع در آغاز قرن بيستم از جايگاه ويژهاي برخوردار است. نظامهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي در حال تحول ميباشند. ابزارهاي جديد موجب پديد آمدن روشهاي نوين و نيز چالش در انديشه انساني شده و با اين چالش تفكرات جديد متولد ميشوند و در نتيجه نظامهايي متنوع و سازگار با نيازهاي اجتماعي جديد خلق ميشوند. زماني كه ايده مرتبط ساختن كامپيوتر به وسيله تلفن در سال 1965 به وسيله دو نفر از محققان به نامهاي لري رابرتز (Lary Roberts)و توماس مريل (Thomas Merril)مطرح گرديد و توانستند دو كامپيوتر يكي در كاليفرنيا و ديگري در ماساچوست را به هم وصل نمايند هيچ كس تصور نميكرد كه اين فناوري بتواند چنين تحولي در جوامع بشري ايجاد كند. در سال 1972، رابرتز اولين حافظه E-mailرا نوشت. در سال 1980 ساخت كامپيوترهاي شخصي با سرت و حافظه بيشتر توسعه يافت و در دهة 1990 با طراحي شبكه جهاني وب (world wideweb)و گسترش ناگهاني اينترنت تحولي عظم در فناوري اطلاعات به وجود آمد كه اين فناوري بر روي دانش، آموزش، يادگيري، ارتباطات و دهها مقوله ديگر تأثير بسزايي گذشت و اين موضوع آنچنان سريع رخ داد كه بسياري از دستاندركاران، سياستگذاران و رهبران آموزش عالي را حتي در كشورهاي پيشرفته غافلگير نمود. به طوريكه پيش بيني ميشود پس از پايان دهة اول 21 كمتر فعاليت آموزشي و پژوهشي بدون استفاده از اينترنت و ارتباطات كامپيوتري صورت پذيرد. (chronicle of Higher Education, 2001)
مراكز آموزش عالي اغاز مسير استفاده از اشكال مختلف فناوري اطلاعات براي بهبود آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعي را طراحي ميكنند و اين ابزار به عنوان منبع قوي وارد آموزش عالي شده است. (Szatmary, 2000)
در عصر حاضر شكاف شمال و جنوب ناشي از شكاف علمي و فناوري ميان اين دو گروه از كشورهاست. پر كردن اين فاصله محتاج رويكردي نوين و متفاوت به آموزش در سطوح مختلف و برنامه ريزي صحيح و بلندمدت با استفاده از فناوريهاي نوين ميپردازد.
مفهوم آموزش در تمام طول زندگي يكي از كليدهاي ورود به هزاره جديد است. اين مفهوم به دليل پاسخگويي به مسئله تغيير و تحول جهان و نيز به دليل مزيتهاي انعطاف پذيري و تنوع و قابل دسترس بودن، خود مفهومي ضروري است. به علاوه اين مفهوم از تمايز سنتي آن ميان آموزش اوليه مدرسهاي و آموزش پيوسته پا را فراتر ميگذارد. (ادگارفورد، 1972) بنابراين آموزش مداوم و مادام العمر ميتواند از نخستين راهبردهايي باشد كه مورد توجه تصميم سازان آموزش به ويژه فني و حرفهاي و عالي قرار گيرد. قابليت انعطاف دانشگاهها و متعاقب آن دانش آموختگان و آمادگي براي فراگيري و همگامي با فناوريهاي نوين بايد سرلوحه برنامهريزان آموزشي آينده باشد. چه بسا دانشگاههايي كه آموزش پايهاي خوبي را ارائه دهند. اما اگر اين آموزش در قالبي خشك و منجمد ارائه شود، نميتواند آموزش صحيح و اصولي در قرن حاضر محسوب شود. و اين اصل صرفا شامل حاصل اساتيد و دانشجويان نخواهد شد بلكه دانش آموختگان نيز بايد بتوانند قابليت انعطاف را در خود فراهم آورند تا بتوانند در عرصه رقابتهاي حرفهاي و عملي باقي بمانند.
امروزه هيچ كس نميتواند منكر اهميت آموزش و مهارت آموزي شود و پس از جنگ جهاني دوم تقريبا اكثريت نظامهاي آموزشي به اين اهميت پي بردهاند. وانگهي امروزه ما در سيارهاي زندگي ميكنيم كه ساكنان آن ارتباط گستردهاي با يكديگر دارند و تداوم پيشرفت فناوري موجب ايجاد تحولات نويني در اين مناسبات خواهد شد و به عصري گام نهادهايم كه دانش و مديريت دانش نقش عمدهاي در زندگي هر يك از ما ايفا ميكند.
اغلب فعاليت هاي اقتصادي مبتني بر دانش است و كارهاي دستي اغلب براي كارگران بسيار ماهر در نظر گرفته ميشوند، توده دانش با سرعتي بيشتر از گذشته، نو ميشود و افكار تازه، خيلي زودتر تازگي خود را از دست ميدهند.
در سدة بيستم، نظامهاي جديد آموزشي به طور گسترده متأثر از شيوه توليد صنعتي بودند. اما در آستانه هزارة سوم بايد آموزش را به گونهاي تعريف كرد كه بتواند امكانات محدوديت ناپذيري را براي فراگيري در سراسر زندگي ايجاد كند. از اين رو نظامهاي آموزشي در اين سده با چالشهاي نويني مواجه بوده و چنانچه نتوانند انعطاف لازم را در خود ايجاد كنند، ديگر قادر به ادامة حيات نخواهند بود.در جامعه مبتني بر دانش، كار دستي بدون مهارت در نهايت از ميان خواهد رفت و اين در حالي است كه استفاده از كار دستي ارزان قيمت در گذشتهاي نه چندان دور يكي از عوامل موفقيت (CSF)محسوب ميشده است.
در آينده نزديك، مهارت در كار دستي يكي از عوامل توسعه به شمار خواهد رفت و دستيابي به مهارتهاي روز آمد جز در ساية آموزشي مداوم ميسر نخواهد شد. در سدة بيست و يكم، آموزشي مورد قبول يك جامعه پوياست كه در آن دستيابي به اطلاعات،امتيازي براي افراد خاص محسوب نميشود و ارتباطات تمامي سدههاي اجتماعي را درهم خواهد شكست، بنابراين وظيفه آموزش ايجاب ميكند كه موقعيتهاي پايان ناپذير فراگيري را به همگان در همه جا عرضه كند و آموزش از راه دور كه با شيوههاي جديد آميخته شده ميتواند از مهمترين راهكارهاي پاسخگويي اين عصر باشد.
در دنياي كنوني فناوري اطلاعات و ارتباطات نقش مهمي را در پيشرفت كشورها از ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي ايفا ميكند. در دنيائي كه ارتباط و اطلاع رساني در اولويت اول بسياري از كشورهاي نيمه صنعتي قرار دارد، بيتوجهي نسبت به اين پيشرفتها خصوصاً در سطح آموزش عالي باعث ميشود كه جامعه به نوعي عقب ماندگي و برخورد انفعالي در برابر هجوم اطلاعات از سوي جامعه جهاني گرفتار شود. دانشگاهها بايد با استفاده بهينه از امكانات فناوري جديد و با توجه به ابعاد مثبت و منفي آن، زمينه را براي تغيير و تحول بنيادي در حركت نظام آموزشي كشور از حالت سنتي به سوي آموزش نوين آغاز نمايد. مهمترين دلايل براي توجه مراكز دانشگاهي به فناوري اطلاعات و ارتباطات به شرح ذيل است:
- از آنجائيكه مراكز دانشگاهي محل جمع آوري و تجزيه و تحليل آخرين اطلاعات علمي هستند، تجهيز دانشگاهها به هر فناوري، كه در انتقال اطلاعات و اطلاع رساني نقش مهمي را ايفا ميكند، ضروري به نظر ميرسد.
- مراكز دانشگاهي محل تحقيق و تتبع براي نيل به حقايق و واقعيات بوده و لازمه دستيابي به اين حقائق، داشتن اطلاعات جامع پيرامون موضوع اصلي است. اين امر با ايجاد ارتباط تنگاتنگ با مراكز علمي و متخصصان در سطوح مختلف در سراسر جهان حاصل ميگردد.
- پويائي و تحرك مراكز دانشگاهي مستلزم وجود عناصر محقق و مبتكر اعم از دانشجو و استاد است. مراكز دانشگاهي بستري براي توليد علم و دانش ميباشد و اين توليدات زماني تحقق مييابد كه نظام سنتي در مراكز دانشگاهي جاي خود را به نظام پويا، خلاق همراه با ارتباط متقابل دانشجو و استاد بدهد. در عصر جديد استاد و دانشجو هر دو به دنبال كشف حقيقت هستند و هر دو از منابع مختلف اطلاعات استفاده كرده تا دانش جديدي را توليد نمايند.
لازمه استفاده بهينه از اين امكانات، ايجاد نگرش مثبت در دانشجويان و اساتيد جهت استفاده در پژوهشهاي علمي است. تا زماني كه دانشجويان نسبت به كارآيي اينترنت امكانات و محدوديتها، نحوه استفاده از آن ها، تأثير آن در پيشبرد علوم اطلاع ناچيزي داشته باشند. حداكثر بهرهوري از اين امكانات در مراكز دانشگاهي صورت نخواهد گرفت. براي پي بردن به ميزان آشنايي دانشجويان به كاربرد اينترنت در آموزش اجراي يك سري تحقيقات در سطح دانشگاهها امر ضروري است تا بتواند نياز واقعي دانشجويان را در اين رابطه تبيين نمايد. از ميان تحقيقات انجام شده ميتوان به تحقيق سلاجقه در دانشگاه شيراز اشاره كرد. به نظر وي كاربران مركز اينترنت دانشگاه علوم پزشكي شيراز نسبت به كاربرد اينترنت نگرش مثبتي داشته و آنان علاوه بر انجام پژوهشهاي مشخص، امكانات شبكه را براي آموزش خود نيز مورد استفاده قرار دادهاند. همچنين ميان استفاده از منابع الكترونيكي اطلاعات و استفاده از رايانه، رابطه معنيدار است.
ايجاد دورههاي آشنايي با اينترنت و كاربرد آن در علوم مختلف، زمينه مساعدي براي افزايش آگاهي و اطلاعات دانشجويان در اين زمينه است تا بدين وسيله ضمن افزايش آگاهيها، مهارت لازم براي كاربرد شبكه در دانشگاهها ايجاد شود. آشنائي دانشجويان در مراكز دانشگاهي پيرامون فناوري اطلاعات و ارتباطات در دو بعد كلي قابل تقسيم است. يك بعد آن مربوط به علم انفورماتيك است كه شامل آشنائي دانشجويان با سخت افزار و نرم افزار رايانه و زبانهاي برنامه نويسي ميباشد. در بعد ديگر كاربرد اين فناوري در علوم مختلف و همچنين آموزش علوم با كمك رايانه است. از طرف ديگر يادگيري اين علوم به دو صورت امكان پذير است : شركت در آموزشهاي رسمي با گذراندن دورههاي مربوطه و يادگيري به صورت خودآموزي يعني دانشجو با مطالعه انفرادي و با تمرين مستقيم با رايانه مهارت لازم را كسب نمايد. ميزان موفقيت گروه خودآموز در كار با رايانه موفقتر از گروهي است كه به صورت تئوريك مطالب آموزشي را ياد ميگيرند زيرا آنان با انگيزه دروني و از طرفي با كار مستقيم با رايانه مهارتهاي لازم را كسب مينمايند. اين بيانگر اين واقعيت است كه موفقيت دانشگاه در آشنايي دانشجويان به فناوري جديد بيشتر متكي بر تشكيل كارگاههاي رايانهاي و ايجاد امكانات مناسب براي خود يادگيري توسط دانشجويان بوده و صرف تشكيل چند دوره آموزشي بدون آموزش عملي، موفقيت چشمگيري به دنبال نخواهد آمد. ]1[
تكنولوژي آموزشي، چارچوبي مؤثر در توسعه يادگيري و بهبود آموزش
ديويد هانگ و فيليپ وونگ دو تن از محققان معاصر در مقالهاي با عنوان: «اطلاع رساني و تحقق در تكنولوژي آموزشي، چرچوبي براي يادگيري و آموزش» به بررسي نقش تكنولوژي آموزشي در توسعه و بهبود فرآيند يادگيري و آموزش فراگيران پرداختهاند؛ به عقيده آنان در قلمرو تكنولوژي آموزشي دوازده حوزة مطالعاتي يا تحقيقاتي مطرح است كه با ظهور و توسعه تكنولوژيهايي در حوزه تعليم و تربيت، آموزش، يادگيري و غيره ميتوان اين حوزههاي مطالعاتي را در فرآيند تحقيقات تربيتي مشخص نمود؛ از نظر اين محققان حوزههاي مزبور عبارتند از :
1- تربيت منظم محيطي 2- همانند سازي ، متصور سازي، مدل سازي 3- ابزارهاي ذهن يا ابزارهاي شناختي 4- ابزارهاي سنجش يا ارزيابي 5- محاسبه و برآورد از طريق ماشين حساب 6- ابزارهايي براي گروههاي يادگيري 7- ابزارهايي براي كار پروژه و تكاليف درست و معتبر 8- يكپارچگي رسانهها، ابزار وفنون 9- تغييرات كيفي در يادگيري 10- تنوع در اطلاع رساني و الگوهاي يادگيري 11- انواع و كيفيت دانش يا معرفت 12- موضوعات و مسايل اجتماعي –فرهنگي مربوط به محيطهاي پربار.
هانگ و وونگ ضمن تشريح و بررسي هر يك از حوزهها يا قلمروهاي مزبور به نتايج حاصل از به كار گيري اين عوامل در جريان يادگيري و آموزش اشاره نموده و نتيجه ميگيرند كه اگرچه موضوعات و مسايل ديگري نيز ممكن است در حوزهها يا قلمروهاي فوق وجود داشته باشد اما اين دوازده حوزه يا قلمرو مورد اشاره از عوامل اساسي در حوزه تحقيقات تربيتي به شمار ميآيند و در سطح بين المللي مطرح هستند. اين محققان تلاش نمودهاند تا با استفاده از شيوههاي اطلاع رساني و تحقيق در عرصه تكنولوژي آموزشي، به ترسيم چارچوبي مدون براي فرآيند يادگيري و آموزش اقدام كنند و با استفاده از نگرش تكنولوژي به مسايل آموزش و پرورش به اصلاح، بهبود و توسعه نظام آموزشي مورد نظر خود كمك كنند. بنابراين آشنايي با اين موضوعات ميتواند حداقل، زمينه را براي تفكر دربارة تكنولوژي آموزشي در بهبود فرآيند ياددهي و يادگيري فراهم ساخته و به توسعه مفهوم رويكرد تكنولوژي در نظام آموزشي كمك نمايد.
2-8- تكنولوژي آموزشي، نيروي محركه فرآيند توسعه آموزشي
تكنولوژي و توسعه در تعامل با يكديگر هستند، از اين رو تكنولوژي آموزشي و توسعه نظام آموزشي نيز در تأثير متقابل با يكديگر هستند. به عبارت ديگر پيشرفتهاي مربوط به تكنولوژي آموزشي امكان توسعه نظام آموزشي را فراهم ميسازد و هرگونه رشد و توسعه در نظام آموزشي ميتواند به پيشرفتهاي تكنولوژي آموزشي منجر گردد؛ نتيجه اين تعامل، رشد و توسعه همه جانبه در جامعه خواهد بود. تحقق اين امر مستلزم برنامه ريزي، سازماندهي و مديريت كارآمد در نظام آموزشي كشور است. معمولا سازمانها و مراكزي كه تكنولوژي آموزشي را به عنوان ابزاري مؤثر در خدمت نظام آموزشي ميگيرند. آموزش عالي، آموزش و پرورش، مؤسسات پژوهشي و عملي و مانند آن هستند؛ سياستها و خط مشيهاي آموزشي نيز توسط اين سازمانها، وزارتخانهها و مراكز علمي، پژوهشي و آموزشي تدوين ميشوند و در قالب راهبردهاي اجرايي و توسط ستادها يا واحدهاي برنامه ريزي در هر يك از اين مراكز به اجرا در ميآيند. اما اگر اين راهبردها با سياستها و خط مشيهاي اجرايي همسو و هماهنگ نباشند دست يابي به اهداف و آرمانهاي آموزشي را مد نظر قرار ميدهند، راهكارهاي لازم را نيز براي ايجاد تعادل و هماهنگي ميان خط مشيها و سياستهاي آموزشي با راه بردهاي اجرايي ارائه ميدهد و تعديلات ساختاري را در علوم، فنون و تكنيكهاي آموزشي ايجاد ميكند. بر اساس اين رويكرد، سياستهاي توسعه آموزشي مبتني بر علوم و فنون و تكنولوژي آموزشي را نميتوان صرفا به انجام عمليات تكنيكي و فني در فعاليتهاي آموزشي محدود نمود؛ از اين رو تكنولوژي آموزشي در نظامهاي آموزشي جهان به ويژه كشورهاي در حال توسعه نه شرايط كافي را براي توسعه نظام آموزشي فراهم ميآورد و نه شرايط لازم را؛ زيرا برخي از اين كشورها به رغم برخورداري از توانمنديهاي آشكار علمي و تكنولوژي در نظام آموزشي، از بحرانهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي آسيبهاي بسيار پذيرفتهاند؛ از طرفي برخي از كشورها نيز به رغم برخورداري از پايگاههاي بسيار كوچك و كم ظرفيت در زمينه علم و تكنولوژي با پيشرفتهاي نسبتا مناسب و قابل قبولي مواجه گرديدهاند؛ از اين رو نميتوان با صراحت و قطعيت اذعان داشت كه پيشرفتهاي علمي و تكنولوژيك در نظام آموزشي ميتواند تمامي مسايل و معضلات آموزشي، اقتصادي و اجتماعي را در يك جامعه حل نمايد اما ميتوان با صراحت بيان نمود كه تكنولوژي آموزشي، يك نيروي محركه قوي و يك زمينه معتبر و قابل قبول براي توسعه نظام آموزشي به شمار ميآيد. توجه به اين امر ابتدا ضرورت توسعه يك فضاي فرهنگي مناسب در نظام آموزشي را بين صاحب نظران، برنامه ريزان آموزشي و درسي، محققان و اعضاي هيأت علمي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي ايجاب ميكند؛ و دوم تأسيس و توسعه يك پايگاه علمي، و تكنولوژيك در نظام آموزشي كشور به منظور هماهنگي، سازماندهي و كليه فعاليتهاي علمي و پژوهشي را در مراكز آموزشي اجتناب ناپذير ميسازد. سوم استفاده بهينه و مؤثر از اين پايگاه، اصلي را در تمامي مراحل، سطوح و مقاطع نظام آموزشي كشور ميسر ميسازد؛ و چهارم با مديريت توانمند و كارآمد در نظام آموزشي به ويژه در نظام آموزش عالي ميتوان كليه فعاليتهاي آموزشي، پژوهشي و علمي و تكنولوژيك را در سرتاسر كشور انتخاب، سازماندهي و هدايت نمود.
2-9- جهان گرايي تكنولوژي آموزشي
روند تكاملي توليد، انتقال و انتشار جهاني تكنولوژي و علوم و فنون در نظام آموزشي، پيدايش پديده يا رويكردي را با عنوان جهان گرايي تكنولوژي آموزشي مطرح ساخته است. مفهوم جهان گرايي تكنولوژي آموزشي به معناي بهره برداري جهاني و جامعه از تكنولوژي، همكاري جهاني براي توليد، انتقال و انتشار تكنولوژي در نظام آموزشي است. بر اساس اين مفهوم، استفاده از تكنولوژي جديد و كارآمد در آموزش و پرورش و چگونگي توليد، انتقال و انتشار آن در نظام آموزشي به بحث كاربرد رويكردهاي نوين در مطالعات تطبيقي آموزش و پرورش مربوط ميشود كه خارج از محدوده و قلمرو بحث حاضر قرار دارد.
به عقيده محققان و صاحب نظران نميتوان از تكنولوژي جديد به منظور حل تمامي مسايل و معضلات نظام آموزشي انتظار معجزه داشت. توسعه تكنولوژيهاي دهههاي گذشته مانند تلويزيون، ماشين آموزشي، مواد آموزشي، وسايل و تجهيزات آموزشي و مانند آن ادعاي برخي از طرفداران پرشور تكنولوژي آموزشي را در حل معجزهآساي مسايل و مشكلات كمي و كيفي نظام آموزشي به عنوان يك زمينه يا نيروي محركه اوليه توجه نموده و همواره براي توليد، انتقال و انتشار جهاني آن بينديشند و تلاش كنند اما هرگز نبايد مسايل و معضلات وسيع و متعدد نظام آموزشي خود را در محدوده تكنولوژي آموزشي تفسير و تحليل نموده و يا اين گونه مسايل را در حد تكنولوژي آموزشي تقليل يا به تكنولوژي آموزشي تحويل نمايند.
امروزه پديده يا رويكرد جهاني شدن به ويژه در زمينه مسايل اقتصادي، صنعتي و آموزشي جوامع جهاني را تحت تأثير قرار داده است و توسعه نظامهاي ارتباطي و وسايل و تجهيزات ديداري و شنيداري نيز در جهت تقويت اين رويكرد قرار گرفته است. رقابتهاي اقتصادي، تجاري، صنعتي سياسي و فرهنگي به نيروي محركه اصلاحات و تحولات وسيع در جوامع تبديل شده و اين تغييرات، نظامهاي آموزشي را به شدت تحت تأثير قرار داده است. از طرفي اين جهت گيريهاي منطبق با خواست و انتظارات سازمانها، مراكز و نهادهاي بين المللي است كه بخش اعظم اقتصاد، صنعت و تجارت جهاني را در اختيار دارند؛ اين عوامل خود موجب گرايش شديد نظامهاي آموزشي به استفاده از تكنولوژي هاي نوين و دستاوردهاي علمي ، فني و تكنيكي جديد در فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي گرديده است. اين گونه گرايشها و تحولات نيز تا حد زيادي توسعه پايدار، مستقل و درون گرا را در جوامع متزلزل نموده و جوامع جهاني را به سمت توسعه ناپايدار، وابسته و برونگرا سوق داده است. بنابراين هرگاه تكنولوژي آموزشي نيز به عنوان ابزاري مؤثر در خدمت نظام آموزشي قرار گيرد و به عنوان نيروي محركه اصلاحات و تحولات آموزشي مد نظر باشد؛ ضمن استفاده از دستاوردهاي جهاني تكنولوژي آموزشي و با توجه به اهداف و آرمانهاي نظام آموزشي مورد نظر ميتوان نقش جهان گرايانه تكنولوژي آموزشي را در توسعه و بهبود نظام آموزشي مورد تأكيد قرار داد و به قابليت و صلاحيت آن در بهرهبرداري جهاني از تكنولوژي و همكاري جهاني براي توليد، انتقال و انتشار تكنولوژي اميدوار بود.
در حال حاضر، تجديد نظر در موضوعات محتوايي مربوط به رويكرد تكنولوژي آموزشي همچنان مورد بحث محافل علمي، پژوهشي و تربيتي جهان است. محور اين بحثها، برداشتها و تحليلهاي تازه برنامه ريزان آموزشي و درسي و پژوهشگران و صاحب نظران مسايل تربيتي از مفهوم فرآيند ياددهي –يادگيري و توجه به راهبردهاي فعال تدريس و يادگيري است. بر اين اساس تكنولوژي آموزشي مجموعه نظريهها، و دستورالعملهايي است كه در طراحي، اجرا و ارزشيابي و حل مشكلات برنامههاي آموزشي به كار گرفته ميشود. ]12[
تكنولوژي آموزشي در مقام يك علم كاربردي و تلفيقي، خود را در چارچوب هيچ ديدگاه و حتي هيچ يك از حيطههاي خاص علوم محدود نميداند؛ از اين رو در مورد شناسايي و به كار گيري رويكرد تكنولوژي آموزشي در نظام آموزش عالي نيز بايد اذعان نمود كه ملاك براي قضاوت دربارة كاركرد اين رويكرد، به كارگيري مجموعه منسجم و منظم از مفاهيم محتوايي آن در روند فعاليتهاي ياددهي –يادگيري است؛ به عبارت ديگر، تكنولوژي آموزشي مانند جعبهاي حاوي ابزار و وسايل براي تعمير ماشين آلات آموزشي نيست كه بتوان بر حسب نياز از وسيله خاصي استفاده نمود، بلكه تكنولوژي آموزشي با توجه به اصل نگرشي سيستمي، مسايل آموزشي را متشكل از عناصر مرتبط به هم ميداند كه تغيير در يكي موجب تغيير در ساير عناصر ميشود. بنابراين يك تكنولوژيست آموزشي بدون احاطه بر كل نظام آموزشي و بدون در نظر داشتن نگرش سيستمي نسبت به مسايل آموزشي نميتواند نقش اصلي و كليدي خود را ايفا كند.
در اين مقاله تلاش گرديده تا تكنولوژي آموزشي به مثابه يك رويكرد نوين و مؤثر در رشد و توسعه نظام آموزشي با تأكيد بر نظام آموزش عالي معرفي گردد.
استفاده از اين رويكرد در اصلاح و تغيير كمي و كيفي نظام آموزشي ضرورتي اجتناب ناپذير است. كاربرد اين رويكرد در نظام آموزش عالي با توجه به رسالتها و كاركردهايي چون تربيت نيروي انساني ماهر و متخصص،توليد، انتقال و توسعه علم و تكنولوژي در جامعه و ارتقاء علمي و فرهنگي و پژوهشي جامعه بيش از پيش مد نظر برنامه ريزان آموزشي و درسي و كارشناسان و صاحب نظران مسايل آموزش و پرورش قرار دارد. نقش و رسالت دانشگاهها و مراكز آموزش عالي جهان با توجه به رشد و توسعه فزاينده اطلاعات و دانش بشري و افزايش انتظارات عومي از نظام آموزش و پرورش نيز دائما در حال تغيير و دگرگوني و توسعه است. بر اين اساس لزوم تجديد نظر و ارزيابي در اهداف، محتوا، روش و ساختار نظام آموزشي به ويژه نظام آموزش عالي بيش از پيش احساس ميگردد.
رويكرد تكنولوژي آموزشي در مفهوم وسيع و جديد آن يك طرز تفكر علمي و نوعي فعاليت پژوهشي است كه بر اساس آن جنبههاي نظري و عملي يا ابعاد علمي و فني از يكديگر قابل تفكيك نيست. اين رويكرد ابزاري در گشودن مسير دشوار و پيچيده پيوند ميان برنامهريزي رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي و صنعتي در يك جامعه مؤثر است. بر پايه اين رويكرد توجه به اصول و معيارهايي چون:
1- شناخت و انتخاب مجموعه اي از ابزار،فنون و روشهاي مؤثر 2- توليد وانتقال و انتشار اين ابزار و وسايل و فناوريها از طريق اختصاص هزينهها، اعتبارات و بودجه لازم 3- استفاده از امكانات و ظرفيتهاي انساني و مالي و مادي در نظام آموزشي، از مهمترين خط مشيها و سياستهاي آموزشي در به كار گيري رويكرد تكنولوژي در آموزش و پرورش به ويژه نظام آموزش عالي است.
به موازات اصول و موازين فوق توجه به اصل تعديل و تحول ساختاري در برنامهها، محتوا و روشها و اهداف نظام آموزشي و هماهنگي اين تحولات با علوم و تكنولوژي جديد نيز اهميت خاص دارد؛ از طرفي سياستها و خط مشيهاي توسعه، تجهيز و بهبود نظام آموزشي بر اساس رويكرد تكنولوژي آموزشي را نميتوان تنها به توسعه ابزار، فنون و عمليات تكنيكي و مادي محدود نمود. توجه به توسعه اين ابزار و تجهيزات تكنيكي و فني و كاربرد آن در نظام آموزش عالي امري مهم و ضروري است. اما نظام آموزشي هرگز نبايد خود را محدود به قلمرو تكنولوژي آموزشي نمايد. تكنولوژي آموزشي در واقع محركي در رشد و توسعه نظام آموزشي است؛ برنامههاي آموزشي و درسي بايستي هدايت كننده معلم و شاگردان و ديگر عناصر و اركان نظام آموزشي در چگونگي استفاده از تكنولوژي آموزشي باشد، نه اين كه تكنولوژي آموزشي هادي و محرك معلم، شاگرد و برنامههاي درسي گردد. نظام آموزشي عالي بايستي با استفاده از رويكرد تكنولوژي آموزشي در جهت اصلاح ساختار، برنامهها و محتوا و روشهاي خود تلاش كند تا موجبات رشد و توسعه علمي، فني، صنعتي و اقتصادي جامعه را فراهم آورد. رقابتهاي اقتصادي، صنعتي و تجاري در جهان نيز نبايد به نيروي محركه اصلاحات در نظامهاي آموزشي تبديل شود زيرا اين جهت گيري موجبات محدوديت در دست يابي به اهداف كلي، كلان و جامع نظامهاي آموزشي را فراهم ميسازد.