حجم فایل : 53.18 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 66 صفحه
تعداد بازدید : 562 مرتبه
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
این فایل دارای فرمت word می باشد.
موضوع: تحقیق تمایز پذیری و هویت اجتماعی مبتنی بر مصرف
فهرست مطالب
عنوان:
چکیده
مقدمه
چارچوب نظري
روش شناسي
يافته ها
ترجيحات موسيقايي جوانان
ترجيحات ماهواره اي
نتیجه گیری
منابع
چكيده
برجسته شدن تفاوتها و هويتهاي اجتماعي ناشي از سبكهاي مصرف و تنوع اشكال آنها حتي در بين يك گروه اجتماعي به ويژه در ميان جوانان سئوالات زيادي را در خصوص ساختيافتگي و الگوپذيري آنها مطرح كرده است. اين مقاله با استفاده از دادههاي يك مطالعة ميداني در شهر تهران، الگوي فعاليت هاي تفريحي و ترجيحات موسيقايي و ماهواره اي جوانان را به عنوان مولفه هاي هويّت اجتماعي و تمايزپذيري جديد ناشي از سبكهاي مصرف مورد بررسي قرار می دهد و در پي آن است تا ببيند كه آيا فعاليت هاي مربوط به حوزة مصرف در خصوص جوانان تابع الگو يا الگوهاي خاصي هستند و از ساخت اجتماعي تبعيت ميكنند؟ به عبارتي آيا ما شاهد شكلگيري سبكها يا خردهفرهنگهاي جوانان هستيم؟ يا اينكه كنشها و تمايلات مذكور خصلت فردي دارند؟
اين مطالعه نشان می دهد كه با توجه به فعاليت هاي تفريحي ده نوع الگو يا سبك، با عنايت به علايق موسيقايي سه نوع الگو و همينطور با توجه به علايق ماهواره اي سه نوع الگو در ميان افراد مورد مطالعه قابل تشخيص است. اين فعاليتها و الگوها با بيشتر متغيرهاي موقعيتي پاسخگويان همبستگي معني داري را از نظر آماري نشان می دهند. نظر به نتيجه تحليل داده ها، اين فرضيه كه الگوهاي مربوط به فعاليت هاي تفريحي داراي خصلتي فردي هستند، رد می شود و در عوض فرضية مبتني بر تاثير پذيري علايق و ذائقه ها از جايگاه فرد در ساخت اجتماعي تاييد می شود. در واقع، اينگونه فعاليّت ها و سبكها در معرض محدويّت هاي ساختاري قرار ميگيرند. همينطور، فعاليّت هاي تفريحي و ذائقه هاي پاسخگويان به عنوان يك زمينه اجتماعي مطرح مي شوند كه آنها در آن فرصتي را براي شكل دادن به هويّت خويش و كسب استقلال از والدين مييابند. يافته هاي پژوهش در زمينة وجود الگوها و سبكهاي متفاوت تفريحي، ذائقه هاي هنري و مصرف رسانه اي افراد، بيانگر پيدايش و نضج پديدة جديدي با عنوان خرده فرهنگ جوانان در درون فرهنگ كلّي است كه به نوبة خود عدم توفيق سياست ها و برنامه هاي فرهنگي رسمي مربوط به امور جوانان را در انطباق با فرهنگ حاكم مطرح ميكند.
واژگان کليدی: اوقات فراغت، جوانان، خرده فرهنگ، هويت اجتماعي.
مقدمه
بررسي فعاليتهاي خرده فرهنگي جوانان به ويژه در زمينه هايي چون ذائقه هاي فرهنگي، فعاليّت هاي تفريحي، هنري و مصرف رسانه اي و مانند آن، يكي از حوزه هاي جديد و مهم مطالعاتي محسوب ميشود كه در سالهاي اخير توجه عدّة قابل ملاحظه اي از محققان اجتماعي را به خود جلب كرده است. اهميّت اين حوزه از يكسو از آن جهت مطرح است كه موضوع آن يعني دوره جواني و مسئلة جوانان پديده نسبتاً جديدتري است و با درجه صنعتي شدن و نوگرايي جوامع و پيدايش نظم هاي اجتماعي جديد ارتباط دارد. فرآيندهاي مدرن مسايل جديدتري را براي جوانان به خصوص در زمينه وابستگي طولاني تر آنان به خانواده هاي خود و به تبع آن تاخير در استقلالشان ايجاد كرده است. بعلاوه اين موضوع به همراه وجود بازاري مناسب، كه فرصت هاي زيادي را براي مصرف فراغت و تفريح در اختيار جوانان قرار ميدهد، دوره جواني را طولانيتر كرده و به شكل گيري هويتهاي جديد فردي و اجتماعي مبتني بر فرهنگهاي مصرفي منجر شده است كه به قول بورديو (1984، 1985) سنخشناسيهاي قديمي مانند طبقه كه مبتني بر موقعيت اقتصادي، فعاليت توليدي و جايگاه شغلي هستند ديگر چندان قادر نيستند اين شرايط جديد را با تمايزپذيري پيچيده آن به ويژه مشخّصه هاي اجتماعي، اعتقادي، رفتاري، ارزشي و نگرشي را توضيح دهند. از اينرو، براي تبيين اين ويژگي ها به خصوص در ميان گروه هاي اجتماعي از جمله جوانان نياز به سنخ شناسي ها و طرح مفاهيم جديدي است كه اساساً به جنبه هاي مصرفي كنش هاي اجتماعي افراد بها داده شود. از سوي ديگر، در حاليكه وجود خرده فرهنگ هاي جوانان در هر جامعه اي مي تواند معرّف تحوّلات اجتماعي و فرهنگي به سامان باشد و دريچه اي براي ورود نوآوري هاي فرهنگي تلقي شود، در موارد زيادي نيز مي تواند به عنوان منبع تهديد و نابساماني و موضوع شكاف بين نسلي واقع شود. از اين جهت، رابطه اين خرده فرهنگ ها با فرهنگ مسلّط در هر جامعهاي از اهميّت خاص سياسي، اجتماعي و فرهنگي برخوردار است. اثرات و پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي خرده فرهنگهاي مذكور در جامعه ما همواره مطرح بوده اند. در دهه هاي گذشته به ويژه در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي به همراه گسترش فرآيندهاي نوگرايي، تمايزپذيري اجتماعي و توسعه فنّاوري اطلاعات و ارتباطات جمعي، ترجيحات و الگوهاي فعاليّت خرده فرهنگي آنان بسط يافته و به يكي از مهمترين نگرانيها و دغدغه هاي جامعه بزرگسال (اعم از والدين، معلمان مدارس و نيروهاي كنترل كننده اجتماعي) تبديل شده است. اين دغدغهها به ويژه در مورد كلان شهر تهران، كه به دلايل تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي داراي بيشترين تنوّع فرهنگي و داراي بالاترين فعاليّتهاي خردهفرهنگي است، بيش از ساير شهرهاي ديگر كشور مطرح هستند. نكتة حائز اهميت اينكه، اغلب اين فعاليّت ها به عنوان آسيبها و انحرافات اجتماعي و فرهنگي تفسير و محكوم می شوند به همين جهت، گفتمان هاي مورد استفاده در تبيين رشد خرده فرهنگ هاي جوانان در ايران، بيشتر خصلت سياسي و اخلاقي دارند و كمتر تلاش جدّي براي شناسايي آنها به عنوان يك واقعيّت اجتماعي و بدون پيشداوري شده است. اين مقاله سعي دارد براساس مطالعه تجربي در شهر تهران، بخش مهمي از سئوالاتي كه همواره براي جامعه بزرگسال از نظر نوع، ماهيّت، حدود و توزيع اجتماعي در ميان جوانان مطرح بوده اند، ولي به دلايل مذكور كمتر مورد بازشناسي قرار گرفته اند را شناسايي کند و دريابد كه آيا فعاليّتهاي خرده فرهنگي جوانان همچنان از ساخت اجتماعي تبعيت ميكنند يا اينكه فردي شدهاند؟ به ديگر سخن آيا با توجه به اين فعاليّتها ما شاهد شكلگيري و رواج الگوهاي واحدي در ميان جوانان مورد بررسي متعلّق به تمامي طبقات اجتماعي هستيم؟
چارچوب نظري
همانطور که گفته شد جامعة مدرن با تفكيكپذيريهاي پيچيده و ساختيافتگيهاي جديد تعريف ميشود كه به مثابه قالبها در مقابل وضعيت مشخّص قرار ميگيرند و عمل ميكنند. اگرچه راه های زيادي براي تبيين رتبهبنديهاي اجتماعي تفكيكپذيريهاي جامعه مدرن وجود دارد، ولي به طوركلي دو نوع سنّت فكري را ميتوان در ادبيّات مربوطه براي تبيين اين موضوعات از جمله خرده فرهنگهاي جوانان با تاكيد بر الگوهاي تفريحي و سبكهاي مصرفي تشخيص داد. يك سنّت فكري براي توصيف و تبيين واقعيّتهاي جامعة مدرن بر مفاهيمي چون فردي شدن ، مخاطره و دودلي تاكيد ميكند. به زعم صاحبنظران و محققان اين سنّت، فردي شدن بيشتر معيارهاي زندگي (به خصوص در بين جوانان) از احتمال پيشبيني آينده افراد براساس تجارب قبلي يا شرايط اجتماعي زيست آنها ميكاهد و مفهومي مناسب در درك فرآيندهاي اجتماعي معاصر موثر بر زندگي افراد از جمله جوانان به شمار ميآيد. براي مثال، «الريش بك» (1992) از پيشكسوتان اين سنّت فكري، معتقد است كه دنياي غرب در حال حاضر يك تحوّل تاريخي را از سر مي گذراند. جامعه صنعتي جاي خود را به يك مدرنيته نوين مي دهد كه در آن جهان بيني علمي سابق و به تبع آن مفاهيم (ابزارهاي) تبييني آنها به چالش كشيده مي شوند، پيش بينيپذيريها و قطعيّتهاي عصر صنعتي با پيدايش ريسكها و فرصتهاي جديد تهديد مي شوند. به عقيده «بك»، به همينسان افراد روز به روز از شبكهها و محدوديّتهاي اجتماعي نظم پيشين آزاد می شوند و با مجموعه جديدي از اتفاقات و امور مستحدثه اي كه زندگي روزمره آنها را تحت تاثير قرار مي دهد دست و پنجه نرم مي كنند. به عقيده وي جامعه غربي به سمت دوره جديد در حال حركت است و جايگاه ساختاري افراد در چنين جوامعي تاثير چنداني روي فرصت هاي زندگي آنان ندارد، از اينرو، مفاهيمي مثل طبقه نميتوانند مبناي مناسبي براي تشخيص تشخّصهاي جديد باشند. از نظر «الريش بك» (1992) پيوندهاي طبقاتي حداقل در بعد ذهني آن تضعيف شدهاند و در دوره تجدد متاخّر نميتوان با استفاده از اطلاعات مربوط به شغل يا زمينه خانوادگي افراد پيش بينيهايي در مورد سبك هاي زندگي، باورها و افكار سياسي آنها ارائه كرد. افرادي با سطح درآمد مشابه يا با جايگاه طبقاتي مشابه ميتوانند از ميان خرده فرهنگها و هويّتهاي اجتماعي مختلف دست به انتخاب بزنند.
ويژگي هاي زمينه اي جمعيت نمونه
مطالعه مشخصات زمينهاي پاسخگويان نشان ميدهد كه از كل جمعيت نمونه، 4/64 درصد را مرد و 6/35 درصد را زن تشكيل ميدهند. اكثريت (حدود 67 درصد) در سنين بين 21 تا 30 قرار دارند. 4/81 درصد مجرد و 6/19 درصد متاهل هستند. از نظر وضع فعاليت 2/41 درصد شاغل، 21 درصد دانشجو، 6/10 درصد دانش آموز، 6/7 درصد بيكار، 2/7 درصد خانهدار و 6/3 درصد سرباز ميباشند. از نظر ميزان تحصيلات، 8/41 درصداز پاسخگويان داراي مدرك ديپلم، 8/18 درصد در سطح ليسانس، 2/17 درصد در حد فوق ديپلم، 2/22 درصد دانش آموز دبيرستاني هستند. به لحاظ تحصيلات پدر، 72 درصد پدران پاسخگويان داراي ديپلم، 7/17 درصد داراي ليسانس و 4/10 درصد نيز داراي فوق ليسانس ميباشند. از نظر تحصيلات مادر نيز، حدود 71 درصد از پاسخگويان داراي مادراني ديپلمه، 8/14درصد داراي مادراني با سطح سواد مقطع راهنمايي و 2/14 درصد نيز داراي مادراني با سطح سواد فوق ديپلم هستند. 1/17درصد پاسخگويان خود را«اصلاً» مذهبي نميدانند. 1/33 درصد خود را «خيلي كم» و «كمي» مذهبي نميدانند. 6/39 درصد از پاسخگويان ميزان مذهبي بودن خود را «متوسط» دانسته و تنها حدود 10درصد «زياد» و «خيلي زياد» معرفي نميکنند.
الگوي فعاليّت هاي تفريحي
ترجيحات تفريحي بر حسب ميزان رواج و عموميّت هر يك از آنها در زندگي جوانان مورد مطالعه قرار گرفته است. نتايج تحليل دادهها نشان ميدهد كه 10 عامل را ميتوان شناسايي و طبقهبندي كرد كه به عبارتي10 الگو يا سبك مورد بررسي را براساس فعاليّتهاي تفريحي تشكيل ميدهند. اين (عاملها) در مجموع 9/63 درصد كل واريانس را در فعاليّتهاي تفريحي تبيين ميكنند (جدول 2). همانگونه در جدول 1 (به طور تفصيلي) و در جدول 2 (به طور اختصار) نشان داده شده است ، فعاليّتهاي مزبور از فعاليّتهاي مشترك و عموميتر شروع شده و به فعاليّتهاي اختصاصيتر ختم ميشود. بدين مفهوم كه، اكثر جوانان مورد مطالعه به موسيقي مورد علاقه خود گوش مي دهند، با دوستان همجنس خود از طريق تلفن صحبت ميكنند، تلويزيون هاي ماهواره اي را تماشا مي كنند، براي تفريح به پارك ها مي روند، براي خريد و يا پرسهزني به مراكز خريد و مجتمع هاي تجاري مراجعه مي كنند، به شهرهاي مختلف كشور مسافرت مي كنند، با دوستان غير همجنس خود از طريق تلفن صحبت ميكنند، با موتور و اتومبيل براي تفريح در سطح شهر ميگردند و امثالهم. اين فعاليّتها را ميتوان بيانگر فرهنگ مشترك جوانان دانست. در انتهاي جدول مزبور به فعاليّتهاي اختصاصيتر و متمايزتر جوانان همچون گوش دادن به راديو هاي داخلي، جمع آوري كلكسيون هاي مختلف، مراجعه به كتابخانه هاي عمومي و دانشگاهي، رفتن به فرهنگسراها، گوش دادن به برنامههاي فارسي راديوهاي بيگانه، حضور در كافينتها جهت استفاده از اينترنت، رفتن به تئاتر و بازديد از موزهها و نمايشگاههاي مورد علاقه و امثالهم بر مي خوريم. بر اساس يافته هاي تحقيق، كه در ستون ميانگين متوسط نمرات (پاسخها) و ستون هاي مربوط به توزيع درصد پاسخگويان جدول 2 منعكس شده، با توجّه به ميزان اهميّت، الگوي رسانههاي تصويري (مشتمل بر فعاليّتهايي چون تماشاي كانال هاي تلويزيوني ماهوارهاي، رفتن به سينما، تماشاي برنامههاي ويدئو و گوش دادن به موسيقي مورد علاقه پاسخگويان) با ميانگين متوسط نمرات 1/4 مورد علاقهترين و عامل سرگرمي با ميانگين متوسط نمرات 9/1 كم توجّهترين فعاليت تفريحي پاسخگويان را تشكيل ميدهد. از نظر توزيع درصد فراواني نيز بالاترين درصد افراد نمونه (حدود 70 درصد) در حد «خيلي زياد» و «زياد» به الگوي رسانههاي تصويري و پايينترين درصد (حدود 22 درصد) به الگوي سرگرمي اختصاص دارد. بقية عاملها در بين اين دو عامل قرار دارند كه به ترتيب عبارتند از چت و گفتگو، خانواده گرا، سير و سفر، رسانه هاي مكتوب، بازي هاي فكري وكامپيوتري، فعايتهاي فرهنگي، ورزشي، فعايتهاي تفريحي نخبه پسند. تحليل روابط بين الگوهاي دهگانه فعاليت هاي تفريحي و متغيرهاي موقعيتي پاسخگويان، مندرج در جدول 3، موارد زير را آشكار ميكند:
الگوي فعاليت رسانهاي (تصويري)، كه مشتمل بر تماشاي كانال هاي تلويزيوني ماهوارهاي ، رفتن به سينما، تماشاي برنامههاي ويدئو وگوش دادن به موسيقي مورد علاقه ميباشد، از نظر آماري با متغيّرهاي سن، جنس داراي همبستگي منفي و با متغيّرهاي تاهل و وضع فعاليّت داراي همبستگي مثبت و معنيدار ميباشد. به عبارتي ميتوان گفت كه الگوي مذكور در ميان جوانان كم سن و سال تر، متاهلها، غير شاغلها، خانمها و با مادران داراي تحصيلات بالا رواج دارد. الگوي فعاليّت تفريحي مبتني بر چت و گفتگو، كه اغلب به صورت مكالمة تلفني با دوستان همجنس و چت كردن با دوستان اينترنتي صورت ميگيرد، عمدتاً در ميان جوانان كم سن و سال تر، غير شاغل (دانش آموز، دانشجو، خانه دار) رواج دارد. اين سبك زندگي اگرچه با متغيّر جنسيّت همبستگي معنيداري به لحاظ آماري ندارد اما با توجه به ضريب همبستگي 08/0- مي توان گفت اين تمايل در ميان دختران بيشتر است تا پسران. الگوي فعاليّت خانوادگي يا خانوادهگرا، كه به وسيلة مقولاتي چون صرف زمان اوقات فراغت با همصحبتي با والدين، شركت در مهمانيهاي خانوادگي و تماشاي كانالهاي خانوادگي مورد بررسي قرار گرفت، با متغيّرهاي مذهبي بودن و تاهل داراي همبستگي مثبت و با متغيّر جنس داراي همبستگي منفي معنيداري به لحاظ آماري است. از اينرو، در ميان پاسخگويان متاهل و مذهبي شايعتر است و اين الگو بيشتر يك سبك زندگي زنانه است. با عنايت به اينكه الگوي فعاليّت توريستي با تاهل داراي رابطة مثبت و معنيداري (از نظر آماري) است، ميتوان گفت كه سبك زندگي متاهلانه است. الگوي فعاليّت رسانهاي مكتوب يا مطالعاتي (مانند مطالعه روزنامه، مجله و كتابهاي غير درسي)، داراي رابطهاي منفي و معنيدار با جنس و سن و داراي رابطه مثبت و معنيدار با تاهل و سطح تحصيلات پاسخگويان است. به عبارتي ميتوان گفت كه اين سبك بيشتر در ميان جوانان كم سن و سال تر، متاهل و داراي سطح تحصيلات بالا و درجه بالايي از مذهبي بودن رواج دارد و يك سبك زندگي زنانه است.
الگوي فعاليّت فكري و كامپيوتري با متغيّرهاي جنس و تحصيلات والدين داراي رابطة مثبت و معنيداري است، از اينرو ميتوان گفت كه بيشتر در ميان مردان جوان متعلق به خانوادههاي داراي درجه بالايي از سرمايه فرهنگي يا آموزشي رواج دارد.الگوي فعاليّت فرهنگي كه از فعاليّتهايي همچون شركت در كلاس هاي مختلف و مراجعه به كتابخانه هاي عمومي و دانشگاهي تشكيل شدهاست، يك سبك زندگي زنانه است كه با سن پايينتر (نوجوانان)، تاهل و عدم اشتغال ارتباط دارد.