ورود کاربران
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین
وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
9 نفر
اعضا :
0 نفر
مجموع :
9 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
754
تعداد کل بازدید ها :
24873496
گزارشات سایت
فايل هاي رايگان:
105 فايل
فایل های غیر رایگان :
4,490 فايل
فایل های ويژه:
220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
2,241 كاربر
بررسی روند تحولات اقتصادی صنعتی ایران و جهان
دسته بندي : پروژه و مقاله,ریاضی و آمار
حجم فایل : 538.24 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 22 صفحه
تعداد بازدید : 252 مرتبه
حجم فایل : 538.24 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 22 صفحه
تعداد بازدید : 252 مرتبه
قیمت:
2,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
توضیحات :
عنوان
بررسی روند تحولات اقتصادی صنعتی ایران و جهان
فهرست مطالب :
بررسی روند تحولات اقتصادی - صنعتی ايران و جهان 1
1. 2. روند تحولات بخش صنعت در ايران 7
1. 2. 1. سطح كلان . 8
1. 2. 2. سطح خرد . 11
1. 3. تجربة توسعة صنعتي در جهان . 16
1. 4. تجربة سياستگذاري صنعتي در كشور . 17
نتیجه گیری . 19
منابع و ماخذ 20
بررسی روند تحولات اقتصادی - صنعتی ايران و جهان
1. 1. روند تحولات اقتصاد كلان و چالش هاي پيش روي
• روند تحولات نرخ رشد توليد ناخالص داخلي ايران در چهار دهه گذشته (1380-1340) نشاندهنده حركت كند اين متغير است. متوسط رشد 6/10 درصدي سالهاي دهه 1340 به ترتيب به رشدهايي معادل 7/2، 2/4 و 8/3 درصد در دهههاي 1350، 1360 و 1370 كاهش يافته است ( نمودار 1 ).
تحقق نيافتن رشد اقتصادي بالا در سه دهه گذشته، ريشه در دو پديدهاي دارد كه از دهه 1350 اقتصاد ايران را در جهت كاهش رقابتپذيري متأثر كرده است. پديده اول در حوزه اقتصاد ناشي از شوك نفتي سال 1353 و افزايش درآمدهاي ارزي حاصل از صادرات نفت است كه در نتيجه آن ساختار رشد اقتصادي ايران بر وفور منابع نفتي بنيان نهاده شد. نكته مهم آن كه شوك نفتي و تزريق درآمدهاي ارزي نفت در زماني به وقوع پيوست كه اقتصاد ايران هنوز صنعتي شدن را تجربه نكرده بود. قرار گرفتن رشد اقتصاد ملي بر پايه منابع طبيعي نفت نه تنها كمكي به فرايند توسعه صنعتي ايران نكرد، بلكه از طريق توسعه بخش غير تجاري اقتصاد و توسعه نيافتن بخش تجاري بويژه صادرات محصولات صنعتي، به عامل ضد توسعه صنعتي تبديل شد.
پديده دوم كه بعد از انقلاب از حوزه نگرشهاي سياسي و اجتماعي بر مديريت اقتصادي كشور تأثير گذاشت، نقش مسلط دولت در نظام اقتصادي و كمرنگ شدن نقش سازوكار بازار در تخصيص منابع بود. اين امر باعث شد بدون احساس نياز به توسعه بخش خصوصي كارآفرين، و بدون توجه به فرايند توسعه صنعتي صادرات گرا و رقابتي، بخش عمدهاي از سرمايهگذاريها از طريق شركتهاي دولتي انجام گيرد. تملك واحدهاي توليدي توسط دولت و نيز حضور دولت در امور اقتصادي به منظور برقراري توازن در امور معيشتي مردم در شرايط جنگ و بحران در بستر اصل 44 قانون اساسي، باعث شد كه نقش دولت در اقتصاد، به هزينه كاهش كارايي در تخصيص منابع، گستردهتر و مجموعه تحت تصدي دولت افزايش يابد.
• رشد پايين اقتصادي ايران، به همراه تحولات جمعيتي، درآمد سرانه كشور را در مقايسه با ساير كشورهاي در حال توسعه صنعتي به شدت پايين نگهداشته است. بر اساس شاخصهاي توسعه جهاني سال 2002، درآمد سرانه ايران برحسب دلار و بر دو پايه نرخ ارز و روش PPP، به ترتيب معادل 1680 و 5910 دلار گزارش شده است. ارقام مشابه براي كره جنوبي معادل 8910 و 17300 دلار، و براي مالزي معادل 3380 و 8330 دلار بوده است.
• روند تحولات سرمايهگذاري در اقتصاد ايران نيز در دوره 1380-1340 نشاندهنده نوسانهاي شديد، بويژه در دو دهه 1350 و 1360 است. متوسط نرخ رشد سالانه سرمايهگذاري در دهه 1340 معادل 4/12 درصد، در دوره 1355-1351 به علت وقوع شوك نفتي اول معادل 7/24 درصد، در دوره 1367-1356 يعني سالهاي وقوع انقلاب و جنگ تحميلي معادل 7- درصد، و در دوره سالهاي 1380-1368 معادل 9/7 درصد بوده است. سهم سرمايهگذاري در توليد ناخالص داخلي ( نمودار 2 ) پس از نوسانهاي شديد دهههاي 1350 و 1360، در دهه 1370 روند نسبتاً با ثبات ولي كندي را طي كرده است. اين سهم بر اساس ارقام سرمايهگذاري و توليد حسابهاي ملي به قيمت سال 1361، در سال 1380 معادل 1/15 درصد بوده است.
• نرخ بيكاري بر اساس دادههاي مركز آمار ايران افزايش يافته و از1/9 درصد در سال 1375 به 2/14 درصد در سال 1380 رسيده است. سهم بخش خصوصي در اشتغال كشور در سال 1380 در حدود 8/77 درصد بوده است كه2/45 درصد آن متعلق به دو گروه كاركنان مستقل و كاركنان فاميلي بدون مزد است. بر اساس تعاريف بينالمللي اين دو گروه عمدتاً به بخش غير رسمي تعلق دارند كه نشاندهنده ساختار سنتي و معيشتي بخش خصوصي در ايران است. دادههاي موجود نشان ميدهد كه سهم بيكاران داراي تحصيلات ابتدايي و بيسواد در كل بيكاران كشور در سال 1380 (در مقابل سهم شاغلان آنها كه 9/42 درصد است) فقط 23 درصد بوده است، در حالي كه سهم بيكاران داراي تحصيلات ديپلم و بالاتر (درمقابل سهم 6/27 درصدي اشتغال آنها) در همين سال 4/41 درصد است. توزيع نسبي جمعيت بيكار 64-15 ساله برحسب گروههاي عمده سني و به تفكيك جنس نشان ميدهد كه 4/62 درصد بيكاران در گروه سني 24-15 ساله قرار دارند. اين ميزان براي مردان و زنان به ترتيب 9/59 و 9/71 درصد است. ارقام مذكور گواهي بر بحران بيكاري جوانان بويژه زنان جوان دركشور است.
• از نكات قابل توجه در تحولات عرضه نيروي كار در دهه 1380 تركيب تغييرات عرضه نيروي كار مردان و زنان است. تغييرات عرضه نيروي كار مردان عمدتاً به جهت تغيير ساختار جمعيت، داراي روند كاهنده است، به طوري كه از 447 هزار نفر در سال 1380 به 270 و 240 هزار نفر در سالهاي 1385 و 1390 كاهش مييابد. در حالي كه تغييرات عرضه نيروي كار زنان طي سالهاي مزبور به علت افزايش جمعيت داراي تحصيلات عالي و همچنين افزايش سطح هزينه زندگي خانوار، داراي روند صعودي است، به طوري كه از 188 هزار نفر در سال 1380 به 270 و 360 هزار نفر در سالهاي 1385 و 1390 افزايش خواهد يافت. بدين ترتيب تغييرات كل عرضه نيروي كار، از 635 هزار نفر در سال 1380 در يك روند U شكل به 540 هزار نفر در سال 1385 كاهش مييابد و سپس در اثر روند عرضه نيروي كار زنان، به 600 هزار نفر در سال 1390 افزايش خواهد يافت ( نمودار 3 ).
• تركيب درآمدهاي دولت در گذشته به گونهاي بوده است كه بجز دوره 68-1364 سهم درآمدهاي غير نفتي از 50 درصد درآمدهاي دولت تجاوز نكرده است. علاوه بر اين بالغ بر 30 درصد از درآمدهاي مالياتي و 20 درصد از ساير درآمدها نيز به طور مستقيم و غير مستقيم وابسته به درآمد نفت بوده است. اين امر وابستگي كل درآمدهاي دولت به نفت را تا حدود 80 درصد افزايش داده است. اين در حالي است كه از ظرفيتهاي درآمدي كشور استفاده مطلوب نشده است. نسبت درآمدهاي مالياتي به هزينههاي جاري نشان ميدهد كه ماليات تنها 35 تا 40 درصد از هزينههاي جاري را پوشش ميدهد. از طرف ديگر روند هزينههاي عمومي دولت به قيمتهاي ثابت با رشدهاي پر نوسان، نشان ميدهد كه نسبت متغير مزبور به توليد ناخالص داخلي در سالهاي اخير حدود 22 درصد بوده است. با توجه به ساختار بودجه دولت با دو مشخصه آسيبپذير بودن درآمدها و چسبندگي هزينهها با طيف گستردهاي از وظايف، طي سالهاي گذشته يكي از مشكلات اصلي دولت، كسري بودجه و چگونگي تأمين آن بوده است. به طوري كه نسبت تغييرات خالص بدهي دولت به بانك مركزي به توليد ناخالص داخلي به عنوان شاخص ثبات مالي دولت طي سالهاي 79-1350 از 4 تا 15 درصد در نوسان بوده است.
نظرات کاربران :
نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.