ads ads
ورود کاربران

نام کاربری :

رمز عبور :

مرا به خاطر بسپار
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین

وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
    23 نفر
اعضا :
    0 نفر
مجموع :
    23 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
    1287
تعداد کل بازدید ها :
    24903179
گزارشات سایت

فايل هاي رايگان:
    105 فايل
فایل های غیر رایگان :
    4,490 فايل
فایل های ويژه:
    220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    2,244 كاربر
اهرام مصر
screenshot
دسته بندي : پروژه و مقاله,تاریخ
حجم فایل : 180.78 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 26 صفحه
تعداد بازدید : 329 مرتبه


قیمت: 2,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
امتیاز : -14

فروشنده ی فایل

bahar1394
سایر فایل ها
توضیحات :

عنوان : مقاله اهرام مصر

فهرست

مصر
لوحه آرايش نارمر 
نخستين دوره سلسله ها و پادشاهی کهن 
پيکر تراشی
نقاشی و نقش برجسته 
مصر
نخستين دوره سلسله ها و پادشاهی کهن(لوحه‌آرايش نارمر،معماری، پيکر تراشی،نقاشی و نقش برجسته)
نخستين دوره سلسله ها و پادشاهی کهن 
 . مصر عليا سرزميني خشک وناهموار با فرهنگي ساده و روستايي بود ؛ مصر سفلي سرزميني پر نعمت ، شهري شده و پرجمعيت بود . حتي در دوره پيش از سلسله ها يا دوره پيش از پادشاهي ، به احتمال زياد اين دو با يکديگر در ستيز بوده اند زيرا همچنان که مي دانيم مصريان باستان ، تاريخ اين کشور را با اتحاد اجباري دو سرزمين به وسيله منس نامي آغاز کردند  
 
لوحه آرايش نارمر 
 65 – لوحه آرايش پادشاه نامر ، رو و پشت ، هيراکونپوليس ، حدو 3000 ق. م . ، سنگ لوح ، بلندي 62 سانتي متر ، موزه مصر ، قاهره .
مي گويند منس همان نارمر پادشاه است که تصويرش روي يک سنگ لوح در هيراکونپوليس به دست آمده است (تصوير65 ) . سنگ لوح يا لوحه مزبور در اصل به عنوان لوحي براي تهيه داروي آرايش چشم (براي محافظت چشم از نورخورشيد و جلوگيري از سوزش ) مورد استفاده قرار مي گرفت . لوحه آرايش پادشاه نارمر ، نمونه عالي و رسمي يک وسيله کار در دوره پيش از سلسله ها است . اين لوحه نه فقط به عنوان يک سند تاريخي که وحدت دو بخش مصر و آغاز دوره سلسله ها را بر خود ثبت کرده بلکه به عنوان نخستين نمونه فرمولي براي نمايش پيکره که تا 3000 سال بر هنر مصري مسلط بود نيز اهميت بسيار دارد . در پشت لوحه ، پادشاه در حالي که تاج دراز و دوکي شکل مصر عليا را بر سر گذاشته ، در صدد است دشمني را به عنوان قرباني بکشد . در برابرش يک شاهين يعني نماد هوروس خداي آسمان و نگهبان پادشاه ، تکه زمين انسان – سري را که بر سطحش پاپيروس مي رويد (نماد مصر سفلي ) به اسارت گرفته است . زير پاي پادشاه ، دو تا از نفرات دشمن بر زمين افتاده اند و بالاي سرش دو سرديس هائور، الهه اي که نظر مساعدي نسبت به نارمر دارد ديده مي شوند . در سوي ديگر اين لوحه ، نارمر با تاج از مار کبرا که مختص مصر سفلي است در حال سان ديدن از انبوه جسدهاي بي سر شده دشمن نمايانده شده است . در هر دو   مورد ، مساله مهم اين است که پادشاه ، در جايي بالاتر از زيردستان خود و دشمنانش – چون مقامش برتر است – وظيفه آييني اش را به تنهايي انجام مي دهد  روايت تاريخي به شکلي که در نقشهاي برجسته ين النهرين ديديم (ن . ک . لوح پيروزي نارام سين ، تصوير 45 ) ، در اين اثر اهميت درجه اول ندارد ؛ آنچه اهميت دارد تمرکز توجه بر شخص پادشاه به عنوان موجودي خدايي ، جدا از همه انسانهاي عادي و به مراتب برتر از ايشان است که به تنهايي مسئول و عامل پيروزيهاي خويش است . در همان نخستين روزهاي ساخته شدن لوحه آرايش نارمر ( حدود 3000 ق. م ) ، مدرکي از اين ميثاق مصري تفکر ، هنر ، و سياست دولتي به دست بشر مي رسد و معلوم مي شود که مقام پادشاهي ، مقامي خدايي است و حيثيت آن با حيثيت خدايان برابري مي کند . 
 
64- انسانها زورقها و جانوران ، نقاشي ديواري از زيارتگاهي در هيراكونپوليس ، حدود 3500 ق.م 
اگر آنچه به خدايان و به طبيعت تعلق دارد تغيير ناپذير است و اگر پادشاهي مقامي خدايي دارد ، در اين صورت صفات وي بايد جاوداني باشد . پيش از اين در بررسي هنر بين النهرين ديديم که شکلهاي هميشه متغير با حالتها ، رفتارها ، و کردارهاي ساده اي نمايانده مي شوند . همين وضع را در هنر مصر نيز مي بينيم ، گرچه در اينجا علاقه دروني به ميثاق ، هنر مزبور را به سوي سبکي نسبتا متفاوت مي کشاند . در پيکره نارمر ، تقليدي از والا مقامي شاهانه را مي بينيم که با چندين تغيير جزيي در بازنمايي بعدي پادشاهان مصر بجز آخناتون در سده چهاردهم [ق. م ] تکرار خواهد شد . شاه با پرسپکتيوي مرکب از نماهاي نيمرخ سر ، پاها ، و دستها با نماهاي روبرويي چشمها و بالا تنه ديده مي شود . با آنکه ابعاد و نسبتهاي پيکره تغيير خواهد يافت . روش بازنمايي يا  نمايش آن به صورتي استاندارد براي کل هنر مصر در سده هاي بعدي در خواهد آمد . لوحه آرايش پادشاه نارمر همچون مجموعه اي از فرمانهاي کهن ، قوانيني بنيادي را مطرح کرد که تا هزاران سال بعد بر کل هنر در امتداد رود نيل حاکم شدند . در نقاشي ديواري هيراکونپوليس (تصوير 64 ) پيکره ها به طرزي کم و بيش تصادفي در صفحه ديوار پراکنده شده بودند ؛ در اينجا سطح سنگ به چند نوار تقسيم شده است ، و عناصر صوري به طرزي ظريف و منظم در جاي سازمان يافته خود گنجانده شده اند . خطوط افقي جدا کننده نوارها زمينه نگهدارنده پيکره ها را نيز مشخص مي کنند -  واين روش است که بعدها در هزاران کيلومتر نقاشي ديواري و نقشهاي برجسته به حيات خود ادامه مي دهد . 
سيصد سال بعد ميثاقهاي بنيادي پيکره نمايي مصري را که در لوحه آرايش پادشاه نارمر تثبيت شده بودند از نو به شکلي تهذيب و انتظام يافته در پيکره کنده کاري شده چوبي هزي رع مقام عالي رتبه درباره پادشاه زوسر (تصوير 66) مي بينيم .
 
66 – لوحه تمثال هزي رع ، سقاره ، حدود 2750 ق . م . چوب ، بلندي 110 سانتي متر ، موزه مصر ، قاهره .
 
 شکلهاي بر آمده اين پيکره با ظرافتي بيشتر نمايانده شده اند و تناسبهايش بر هم خورده و او را به  صورت يک انسان چهار شانه ، کمر باريک و کمال مطلوب قهرماني در آورده است ؛ هنرمند در اينجا به جاي روشن بصري ، روش مفهوم نمايي تصادفي از موضوع کارش آنچه را که در خصوص موضوع درست مي داند مجسم مي کند و برجسته ترين و مهمترين بخشهاي آن را عمود بر خط ديد ما نشان مي دهد . اين روش يا برخورد مفهومي بيانگر علاقه به نمايش جنبه ثابت و بي تغيير اشياء است و براي روشهاي انتظام يافته پيکره سازي مناسب است ( تصوير 67 ) . اين ورش هر چند ممکن است به آن سادگي نباشد که اروين پانوفوسکي توصيف کرده است ، ولي اين شرح او چنين است : 
شبکه [ مربعهاي متساوي ] مصري که خطوط مهمترش در نقطه هاي در نقطه هاي خاصي از بدن انسان کوبيده شده اند . بي درنگ به چهره نگار يا پيکر تراشي مصري نشان مي دهد که چگونه پيکره را ساماندهي کند : او از همان آغاز خواهد دانست که قوزک پا را بايد روي نخستين خط افقي ، زانو را روي ششمين خط افقي قرار دهد ... ولي آخر ... مثلا در مورد پيکره اي که يک پايش را بلند کرده ... توافق شده بود که طول گاو تقريبا بايد ده و يک دوم واحد برسد ، چهار و يک دوم يا پنج و يک دوم واحد تعيين شده بود . بي آنکه اغراق گويي کرده باشيم مي توان گفت که وظيفه نمايش يک پيکره ايستاده ، نشسته ، يا گام برداشته را به هنرمند مصري آشنا با اين شبکه تناسبها واگذار مي کردند ، نتيجه به محض مشخص شدن اندازه آن پيشاپيش معلوم مي شد .  
لوحه آرايش پادشاه نارمر علاوه بر ثبت يک رويداد مهم تاريخي و وضع قواعد بنيادي براي هنرهاي تصويري چندين مرحله از تکامل خط مصري را نيز تجسم بخشيده است . داستان پيروزيهاي نارمر در صحنه هاي مختلف با درجات متفاوتي از نماپردازي نمايانده شده است از روايت صريح تصويري براي نشان دادن شاه در حالي که از پي پرچمدارانش در يک رژه پيروزي مي رود و از جسدهاي کشتگان دشمن سان مي بيند استفاده شده است . اين شيوه تصوير نگاري ساده وقتي نمادين مي شود که در صحنه پايين ، پادشاه را به صورت گاوي مي بينيم که ديوارهاي يک دژ دشمن را در هم ميشکند . نمادپردازي در نمايش انبوه نفرات بي سر شده دشمن ، انتزاعي تر مي شود : در اينجا هر جسد در حالي که سرش با آراستگي و زيبايي خاصي ميان دو پا گذارده شده ، احتمالا نمادي عددي براي نمايش تعداد معيني از نفرات کشته شده دشمن است . سرانجام ، در علايمي که نزديک سرهاي پيکرهاي مهمتر ظاهر مي شوند ، علايم تصوير نگار داراي ارزش صوتي مي شوند ، چون اسامي افراد مربوط با هيروگوليفهاي حقيقي نوشته شده اند . 
 
 
67 – قانون متاخر هنر مصري . ( به تقليد از پانوفسکي . )
 
 معماری
 
68- چند مصطبه ، با نقشه و نماي مقطع آن (بالا)
در طراحي مقبره مصري ، اين نمادخانه ابدي و خاموش مردگان نيز از اصول ماندگاري و نظم مشابهي پيروي شده است . 
شکل رايج اين مقبره ، مصطبه است ( تصوير 68 ) . مصطبه ، (در عربي : سکو)  ساختمان چهار گوشه اي از آجر يا  سنگ  با ديواره هايي پر شيب است که بر روي مقبره اي زير زميني که به وسيله هواکشي با خارج ارتباط پيدا مي کرد ساخته مي شد شکل مصطبه احتمالا از تپه هايي خاکي يا سنگي که مقبره هاي پيشين را مي پوشانيد گرفته شده است . لازم به ذکر است که در بين النهرين تقريبا گونه اي بي تفاوتي به آئين تدفين مردگان و ماندگاري مقبره ها وجود داشت ، حال آنکه در مصر اين گونه مسائل را در درجه اول اهميت قرار مي دهند .
 
 
69 – هرم پله دار پادشاه زو سر ، سقاره ، حدود 2750 ق . م .
 
در حدود سال 2750 ق. م. هرم پله دارپادشاه زوسر از سلسله سوم ( تصوير 69 ) در سقاره يا گورستان باستاني ( شهر مردگان ) ممفيس بر پا داشته شد . اين هرم که احتمالا کهن ترين بناي سنگي مصر است ، نخستين مقبره عظيم پادشاهي بود . شکل هرم مزبور که ظاهرا چيزي در حد واسط بين مصطبه و هرمهاي ( حقيقي ) بعدي در جيزه است ، در واقع کپه اي از چندين مصطبه تدريجا کوچک شونده است که در پايان کار ساختماني مشابه زيگوراتهاي بزرگ بين النهرين از آب در آمده است . اما هرم زوسر بر خلاف زيگوراتها يک مقبره است نه يک معبد ، و ارتفاعش از بناهاي شهر مردگاني که پيرامونش ترتيب يافته ، بلند تر است .
 
 
70 – هرمهاي بزرگ جيزه : منکورع ، حدود 2575 ق.م. ؛ خفرع ، حدود 2600 ق.م. ؛ خوفو ، حدود 2650 ق.م.
 
مقبره اي چون مقبره زوسر ، وظيفه يا کارکردي دوگانه داشت : حفاظت از پادشاه موميايي شده و متعلقاتش ، و مجسم ساختن قدرت متعلق و خداگونه وي به کمک جسامت و صلابت خويش ، اين ساختمان ، با معبدهايش ( امروزه آن را يک زيارتگاه درماني مي پردازند ) . مجموعه مهتابيهاي محصور ، و حياط  بزرگش آفريده اينحوتپ يعني نخستين هنرمندي بود که نامش در تاريخ مدون آمده است . او که وزير اعظم پادشاه زوسر و مردي با نيروي افسانه اي بود ، در جهان باستان نه فقط  به عنوان يک مهندس معمار بلکه به عنوان انساني فرزانه ، جادوگر ، حکيم ( پدر علم پزشکي ) ، کاهن ، کاتب گونه اي نابغه همه چيز دان که بعدها به عنوان خدا پرستيده شد – نيز ستوده مي شد در جيزه ، غرب قاهره امروزي ، سه هرم ( تصوير 70 ) از فراعنه سلسله چهارم – خوفو ( خئو پس يوناني ) ، خفرع ( خفرن يوناني ) ، و منکورع ( موکرينوس يوناني ) وجود دارد اين هرم ها که پس از سال 2700 پيش از ميلاد ساخته شده اند ، با رمز و علم ( پنهاني ) ارتباط پيدا کرده اند و نمادهاي موضوعات بسيار- حکمت ازلي ، سرزمين مصر ، پايداري ابدي و فنون جادوگري – بوده اند . اهرام جيزه ، نقطه اوجي در تکامل آن شيوه معماري است که با ساختن مصطبه ها آغاز شد . ساختمان اين اهرام زاييده ضرورتي خاص نبود ؛ پادشاهان مي توانسته اند مصطبه ها را تا بي نهايت بر روي هم انباشته و مقبره هايشان را سنگين تر کنند بلکه مي گويند وقتي پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دايمي خويش را به ممفيس انتقال داده اند تحت تاثير هليوپوليس که در مجاورتشان بود قرار گرفتند . اين شهر مرکز کيش نيرومند رع خداي آفتاب بود که بتش به صورت يک سنگ هرمي شکل به نام بن – بن ساخته شده بود . در دوران سلسله چهارم ، فراعنه مصر ، خود را به فرزندان رع ناميدند و به همين علت از آن پس کوشيدند او را بر روي زمين مجسم کنند  . بنابراين فراعنه ديگر فاصله اي از اعتقاد به وجود روح و قدرت رع در سنگ هرمي شکل بن بن تا اعتقاد به امکان نگهداري از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طريق مشابه در درون مقبره هاي هرمي شکل نداشتند . 
در اين صورت آيا شکل هرمي ، اختراعي است که از يک نياز ديني الهام شده و نتيجه تکاملي در شکل نبوده است ؟ در انيجا نيازي به پاسخگويي قطعي نيست . 
زيرا توجه ما بيشتر به مشخصات برجسته هرم متعلق به سلسله چهارم معطوف است . از اهرام سه گانه جيزه ، هرم خوفو کهن ترين و بزرگترين است . به استثناي راهروها و اتاقک تدفين ، توده غول پيکري از بنايي با سنگ آهک يا کوهي از سنگ است که مطابق همان اصول ساختماين هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته شده است ، فضاهاي دروني موجود در کف و بالا تر از آن نسبتا کوچکند ؛ گويي در اثر فشار تنهاي سنگ در نقشه اصلي ايجاد د شده اند ( تصوير 71 ) . سنگ آهک از صخره هاي شرق نيل به دست مي آمد و با استفاده از طغيان هاي سالانه نيل به ساحل غربي آن انتقال داده مي شد . پس از آنکه سنگ تراشها کار تراش دادن سنگها را به پايان مي رساندند براي آنکه جاي هر قطعه سنگ را در بناي هرم مشخص کرده باشند آنها را با مرکب قرمز علامت گذاري مي کردند .
 
 
 
71 – مقطع هرم خوفو . ( اقتباس از ترسيم هولشر . )
 
-آنگاه گروههاي بزرگي از کارگران ، دست به دست هم مي داند و سنگها را از روي خرپشتهاي موقتي بالا مي کشيدند ( چرخ تا آن زمان اختراع نشده بود ) و رج رج روي هم مي نهادند . سر انجام ، نماي هرم با پوششي از سنگ آهک سفيد مرواريد رنگ پوشيده مي شد ؛ اين سنگها را با چنان ظرافتي مي تراشيدند که درزهاي ميانشان را به سختي مي شد با چشم تشخيص داد . هنوز هم تعدادي از سنگهاي قله هرم خفرع را مي توان ديد که پس از صدها سال کندن و بردن و بردن سنگهاي اهرام مزبور براي معماران اسلامي قاهره بر جا مانده اند . عظمت هرم خوفو را مي توان از روي برخي از ابعاد آن به عدد درست نشان داد . طول ضلع قاعده هرم 227 متر ، طول هر يالش 217 متر ، ارتفاع کنوني اش 138 متر است و قاعده اش بيش از پنج هکتار زمين را فرا گرفته است . مطابق نظر فليندرز پتري ، اين ساختمان از حدود 2 ميليون و 300 هزار قطعه سنگ ساخته شده است که وضع متوسط هر يک دو و يک دوم تن مي رسد ؛ بنا به يک مصاحبه ، با اين مقدار سنگ مي شود ديواري کوتاه به گرد سراسر فرانسه کنوني کشيد . اما هنر سازندگان اين هرم فقط به عظمت کار و مهندسي موفقيت آميزشان محدود نمي شود بلکه طراحي صوري – تناسبها و ابهت بيکران آن که اين چنين با کار کرد تدفيني و مذهبي اش سازگار بود و با محيط جغرافيايي اش جور در مي آمد – را نيز در بر مي گيرد . چهار گوشه قاعده هرم به سوي چهار جهت قطبنماست و مقبره و توده ساده سنگ ، بر چشم انداز گسترده افق مسلط است نتيجه طنز آلود اين تلاش طاقت فرسا را مي توان از روي مقطع عمودي هرم مشاهده کرد ( تصوير 71 ) . خطوط نقطه چين موازي در قاعده هرم ، نقبهايي را نشان مي دهد که دزدان عصر باستان براي ربودن اشياي گرانبهاي داخل مقبره حفر کرده اند . دزدها که توانسته بودند به راه ورودي بسته و کور شده مقبره برسند ، از نقطه اي به ارتفاع تقريبا 10 متر نقب تازه اي زدند و آنقدر پيش رفتند تا به راهروي صعودي آن رسيدند بسياري از مقبره هاي سلطنتي ، تقريبا بلافاصله پس از پايان مراسم تدفين غارت شده بودند ؛ از همه طرف پيدا بودن هرم ، خود انگيزه اي بود که دزدان را به يغماگري فرا مي خواند جانشينان هرم سازان پادشاهي کهن ، از اين وقايع ناگوار عبرت گرفتند؛ آنها به تعداد کمتري هرم ساختند ، که اندازه شان کوچکتر بود و از همه طرف ديده نمي شدند.  
 
72 – بازسازي هرمهاي خوفو و خفرع . ( اقتباس از ترسيم هولشر . ) 
 
از بقاياي برجامانده از هرم مياني جيزه يعني هرم خوفو مي توان مجموعه کاملي از اهرام را بازسازي کرد ( تصوير 72 ) . اين مجموعه تشکيل مي شد از خود هرم خوفو با اتاقک تدفين در داخل يا زيرش ؛ نمازخانه متصل به يال شرقي هرم يا محل تقديم قربانيها و اجراي آيينها وجشنهاي مذهبي و ذخيره و نگه داري پوشاک ، خوراک و ظروف مورد استفاده در جشنها وآيينها ؛ راه خاکريز سرپوشيده منتهي به دره ؛ و معبد دره اي ، يا دهليز خاکريز سرپوشيده . در کنار راه خاکريز و مشرف بر معبد خفرع ، مجسمه ابوالهول بزرگ قرار دارد که به نشانه بزرگداشت فرعون از يک صخره طبيعي تراشيده شده بود . سر ابوالهول را غالبا تجسمي از چهره خفرع تلقي کرده اند ، ولي برجستگيها و خطوط سيمايش به قدري عام هستند که فرديت خاصي در آن قابل تشخيص نيست . از لحاظ اندازه ، مجسمه ابوالهول در پيکرتراشي جهان باستان بي مانند است . 
معبد دره اي هرم خفرع ( تصوير 73 ) مطابق روش تير عمودي و تير حمال – پايه هاي سنگي يا تيرهاي ايستاده با سنگهاي افقي برروي آنها – ساخته شده بود . پايه هاي عمودي و افقي ، عظيم و يکپارچه از خاراي سرخ بودند ، تناسب ظريفي با يکديگر داشتند ، ماهرانه تراشيده و صيقل کاري شده بودند و تزييني در آنها به کار گرفته نشده بود . کف اين معبد با مرمر سفيد پوشانده شده بود و تنديسهاي نشسته يعني تنها پيرايه هاي داخلي ان در امتداد ديوار رديف شده بودند . مصريها با آنکه با روش طاق زني و طاقبندي آشنا بودند و در ساختن مقبره هاي مربوط به دوره پيش از سلسله ها نيز از ان استفاده کرده بودند ، در حدود 3000 سال پيش از ميلاد يعني آغازدوره سلسله ها به ندرت از طاق استفاده مي کردند. مهندسان معمار مصري ، شکلهاي ايستاي شيوه تير عمودي و تير افقي را ترجيح مي دادند ، زيرا اگر اين شکلها در قالبهاي سنگين و جسيم معبد خفرع ريخته شوند احتمالا بهتر از هر سبک معماري ديگري ، عنصر فناناپذيري و ابدي را بيان مي کنند .
 
73 – راهروي مياني تالار ستونها ، معبد دره اي هرم خفرع ، جيزه ، حدود 2600 ق . م 
 
  ■ پيکر تراشی
يش از اين ديديم که تنديس نقش برجسته همه جانبي در مقبره ها ، نقش بسيار مهم ايجاد تصويري از شخص مرده را ايفا مي کرد تا در صورت متلاشي يا نابود شدن موميايي اش به عنوان منزلگاهي براي کا مورد استفاده قرار گيرد . به همين علت است که در نخستين دوره هاي رشد هنر مصري ، علاقه شديدي به تصوير يا چهره نماي مردگان پيدا شد . باز به همين علت بود که ماندگاري سبک و مصالح کار تا بدان پايه اهميت داشت . با آنکه براي ساختن تصوير يا تنديس افراد غير وابسته به طبقات اشراف يا خانواده سلطنتي از مصالحي چون چوب ، رس ، و مفرغ استفاده مي شد ، سنگ ماده اصلي اين کار به شمار مي رفت : سنگ آهک و ماسه سنگ از صخره هاي اطراف رود نيل ، سنگ خارا از حوضه آبشارهاي نيل عليا ، و سنگ ديوريت از صحراي مصر استخراج و به محل کار حمل مي شد . 
  
74- خفرع ، ديد جانبي و روبرو ، جيزه ، حدود 2600 ق. م . ديوريت ، بلندي 165 سانتي متر. موزه مصر ، قاهره .
 
پيکره نشسته خفرع ( تصوير 74 ) يکي از چندين پيکره مشابه بود که براي معبد ابوالهول خفرع تراشيده شده بودند . اين پيکره ها که يگانه شکلهاي ارگانيک در درون ساختمان خشک و هندسي معبد بودند با تيرهاي عمودي وافقي تختشان ، فضاي گيرايي از ابهت شاهانه به آن مي بخشيدند. خفرع بر اورنگي نشسته است که بر قاعده اش نقش درهمبافته اي از دو گياه پاپيروس و نيلوفر آبي مصري – نماد مصر متحد – حکاکي شده است . بالعاي محافظ شاهين – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشانده اند و اين نشانه اي از پايگاه خدايي خفرع به عنوان پسررع است . او دامن ساده مرسوم در دوره پادشاهي کهن را به تن کرده است و يک روسري کتاني بر سرش دارد که پيشاني او را پوشانده و با چينهاي ريز تاروي شانه اش رسيده است . چهره پادشاه از فرديتي نيرومند برخوردار است و در همان حال آرامشي خونسردانه از آن ساطع است که بازتابي از نيروي ابدي فرعون و مقام پادشاهي به طور اعم به شمار مي رود . اين تاثير ، که از تمام پيکره هاي سلطنتي کا در بيننده برجا مي ماند ، با استفاده از تدبيرهاي شکل آفريني و اسلوبهاي تحقق يلفته است که امروزه نيز تحسين آدمي را بر مي انگيزد . پيکره خفرع ، از فشردگي و يکپارچگي  نيرومندي برخوردار است و چند نقطه برآمده و شکستني نيز دارد ؛ شکل ، هدف را که ماندن تا ابديت است بيان مي کند. بدن خفرع به تخته سنگ پشتي اش چسبيده است ، دستهايش نزديک بالاتنه و رانهايش قرار گرفته اند ، پاها تنگ هم هستند و با پرده هاي سنگي به اورنگ شاهي متصل شده اند . حالت پيکره مانند تنديسهاي بين النهرين ، از روبرو ، جدي ، و قرينه دار است . اين الگوي قابل تکرار ، بخشهاي بدن را چنان در کنار هم قرار مي دهد که تماما با نماي روبرويا تماما با نماي نيمرخ نشان داده مي شوند . در اين باره ، اروين پانوفسکي چنين مي نويسد : 
 

نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.