ورود کاربران
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین
وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
6 نفر
اعضا :
0 نفر
مجموع :
6 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
1386
تعداد کل بازدید ها :
24904969
گزارشات سایت
فايل هاي رايگان:
105 فايل
فایل های غیر رایگان :
4,490 فايل
فایل های ويژه:
220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
2,244 كاربر
مقاله تعریف و اثبات عصمت پیامبران و امامان
دسته بندي : پروژه و مقاله,الهیات
حجم فایل : 38.79 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 53 صفحه
تعداد بازدید : 70 مرتبه
حجم فایل : 38.79 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 53 صفحه
تعداد بازدید : 70 مرتبه
قیمت:
500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
توضیحات :
عنوان : مقاله تعریف و اثبات عصمت پیامبران و امامان
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
از دیدگاه آقای مصباح یزدی
از دیدگاه آقای جعفر سبحانی
از دیدگاه آقای ابراهیم امینی
ادله عقلی عصمت پیامبران و امامان
ادله نقلی عصمت پیامبران و امامان
آیا عصمت انبیاء مورد تایید قرآن است
حضرت آدم
سوره طه آیه 115
وسوسه میشود گول میخورد میلغزد وازفرمان الهی سرپیچی میکند
سوره طه آیه 121
حضرت یونس
سوره ضحی آیه 7
سوره احزاب آیه 37
سوره مجادله آیه 2
عصمت امامان دوازدهگانه
نقد دلیل
عصمت پيامبران و امامان دوازده گانه ، ركن ركين تفكر شيعه و از ضروريات اين مذهب است . در تعريف عصمت بين عالمان شيعه اختلافاتي وجود دارد ، اما نوع ادله اي كه براي اثبات ضرورت عصمت پيامبران و امامان ميآورند ، ناخودآگاه آنان را به تعريف واحدي از عصمت ميرساند كه در آن ، مصونيت از هر گونه گناه ، خطا و لغزش(بزرگ يا كوچك، عمدي يا سهوي) و در تمام عرصه هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي مندرج ميباشد .
از ديدگاه آقاي مصباح يزدي :
منظور از گناه كه شخص معصوم مصونيت از ارتكاب آن دارد، عملي است كه در لسان فقه، حرام ناميده ميشود و همچنين ترك عملي است كه در لسان فقه واجب شمرده ميشود.
از ديدگاه آقاي جعفر سبحاني :
عصمت به معني مصونيت بوده و در باب نبوت داراي مراتب زير است :
الف . عصمت در مقام دريافت ، حفظ و ابلاغ وحي
ب . عصمت از معصيت و گناه
ج . عصمت از خطا و اشتباه در امور فردي و اجتماعي .
البته مصونيت از خطا در « مسائل عادي زندگي » ، « داوري در منازعات » ،« تشخيص موضوعات احكام ديني » و حتي مصونيت از « برخي بيماريهاي جسمي… كه مايه تنفر و انزجار مردم ميگردد » نيز از ديدگاه آقاي سبحاني در تعريف عصمت گنجانده شده است .
از ديدگاه آقاي ابراهيم اميني :
« عصمت عبارت است از يك نيروي فوق العاده باطني و يك صفت نيرومند نفساني كه در اثر مشاهده حقيقت جهان هستي و رويت ملكوت و باطن عالم وجود حاصل ميشود. اين نيروي فوق العاده غيبي در هركسي وجود پيدا كرد از مطلق خطا و گناه معصوم خواهد بود و از جهات مختلف بيمه شده است :
1. در مقام تلقي وحي و درك واقعيات خطا نميكند.
2. در مقام ضبط و نگهداري احكام و قوانين اشتباه و سهو ندارد.
3. در مقام ابلاغ و اظهار احكام مرتكب اشتباه و گناه نميشود.
4- در مقام عمل از لغزشهاي عمدي و سهوي مصونيت دارد . هرگز گناه نميكند و احتمال خطا و گناه درباره اش صفر است.»
ديديم كه از نظر آقايان اميني و سبحاني ، عصمت عبارتست از مصونيت از هر گونه گناه و خطا و لغزش ( چه عمدي و چه سهوي) و در تمام عرصههاي زندگي فردي و اجتماعي ، اما از نظر آقاي مصباح يزدي ، عصمت فقط به معني مصونيت از ارتكاب گناه است ، آن هم گناهي كه در لسان فقه گناه شمرده شود نه هرگونه گناهي . در ضمن از نظر قاطبه علماي شيعه پيامبران و امامان ، از همان آغاز زندگي ( يعني تولد وطفوليت ) تا آخر عمر معصوم هستند، نه اينكه بعد از نبوت يا امامت معصوم شوند . پس به طور خلاصه نظريه عصمت از ديدگاه شيعه چنين است :
« پيامبران و امامان دوازدهگانه ، در تمام طول عمر معصوم هستند .»
ادله عقلي عصمت پيامبران ( و امامان )
دراينجا به چند نمونه از ادله عقلي شيعه كه در آنها سعي شده است تا ضرورت عقلي عصمت پيامبران اثبات شود ، اشاره ميكنيم و به نقد آنها ميپردازيم .
دليل اول « پيامبران الهي در عمل به احكام شريعت ، از هر گونه گناه و لغزش مصونيت دارند و اصولا هدف از بعثت پيامبران در صورتي تحقق ميپذيرد كه آنان از چنين مصونيتي برخوردار باشند . زيرا اگر آنان به احكام الهي كه خود ابلاغ ميكنند دقيقا پايبند نباشند ، اعتماد به صدق گفتار آنها از ميان ميرود و در نتيجه هدف نبوت تحقق نمييابد .»
« عصمت براي پيامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود و غرض از نبوت تحقق يابد»
دليل فوق از جهات گوناگون قابل خدشه است كه به چند مورد آن اشاره ميكنيم:
1. اين استدلال اگر هم درست و كامل باشد فقط ضرورت مصونيت از گناهان عمدي آن هم گناهاني كه در ملأعام و در انظار مردم انجام گيرد را اثبات ميكند ، نه گناهاني كه در اثر غفلت و سهو و نسيان گاهي گريبانگير آدميميشود و نه گناهان پنهاني و دور از چشم مردم وجود سهو و نسيان و ابتلا به غفلتهاي آني و زودگذر در انسان امري طبيعي و مورد قبول همه است و هيچ كس تنها به دليل اينكه گاهي در اثر سهو و فراموشي مرتكب بعضي گناهان خصوصا گناهان كوچك ميشود ، مورد بي اعتمادي مردم قرار نميگيرد . آري اگر شخصي غرق در گناه بوده و آلودگي او به رذائل اخلاقي ( كماً و كيفاً ) در سطح بالايي باشد به او نميتوان اعتماد و اطمينان كرد و اگر چنين شخصي ادعاي پيامبري كند ، ادعايش مورد پذيرش مردم قرار نميگيرد . اما اگر يك انسان وارسته و متصف به صفات نيك انساني و آراسته به فضائل اخلاقي كه هر چند معصوم نيست، اما در مجموع انسان پاك و با فضيلتي است و مردم او را به عنوان يك انسان سالم و خوب ميشناسند ، ادعاي پيامبري كند ، ادعاي او مورد توجه و تأمل قرار ميگيرد و در مردم تأثير ميگذارد، مضافا بر اينكه پيامبر فقط ادعاي پيامبري نميكند، بلكه براي اثبات پيامبري خود دلايل و براهين و معجزاتي هم به مردم ارائه ميدهد و همين معجزات به علاوه جاذبه معنوي و تاثير كلامش در بيدار كردن فطرت خفته انسانها اطمينان مردم نسبت به پيامبر را جلب ميكند . پس از آن هم اگر خود پيامبر مرتباً و به دفعات ، احكام الهي را نقض كرده و مرتكب معاصي و يا اعمال زشت و ناپسند ( آن هم به طور عمد و در حضور ديگران ) شود ، ممكن است پيامبري او زير سؤال برود و مردم به صدق گفتار او شك كنند . اما اگر فقط به درموارد بسيار اندك و در اثر سهو و فراموشي مرتكب بعضي از گناهان شود ، دليلي ندارد كه مردم به صداقت او در ادعايش ( مبني بر نبوت ) شك كنند . در اين استدلال فرض بر اين است كه براي انسان فقط و فقط دو حال وجود دارد : 1. غرق بودن در گناه و آلودگيهاي اخلاقي 2. معصوم بودن . به عبارتي ديگر گويا هر انساني يا معصوم است يا غرق در گناه . و بعد گفتهاند اگر كسي غرق در گناه باشد ، مردم به صدق گفتار او اعتماد و اطمينان نخواهند كرد پس كسي كه مدعي پيامبري است بايد معصوم باشد تا مرد به او اعتماد كنند و هدف از نبوت حاصل گردد . غافل از اينكه در اينجا حالت سوميهم هست و آن اينكه شخص مدعي پيامبري، اگر چه معصوم نيست، اما غرق در گناه و الودگي هاي اخلاقي هم نيست و در مجموع انسان پاك و وارسته اي است و به دليل همين وارستگي و پاكي و صداقت و امانتداري و جاذبه معنوي كه دارد، مردم نسبت به او احساس محبت و اطمينان ميكنند و ادعاي چنين شخصي مبني بر نبوت ـ كه علاوه بر سابقه خوب و جايگاهي در دل مردم دارد، براي اثبات ادعاي خود معجزه هم ميآورد ـ زمين تا آسمان فرق دارد با ادعاي يك شخص فاسق و گناهكار ( يا حتي عادي ) كه هيچ جايگاهي كه در دل مردم ندارد و در ضمن براي اثبات ادعاي خود ، نميتواند معجزه اي ارائه دهد .
2. همان طور كه در ابتدي بند پيشين آورديم ، اين استدلال حداكثر ضرورت عصمت ظاهري پيامبران را اثبات ميكند . به عبارت ديگر اگر اعتماد مردم را مبنا قرار دهيم كافي است شخص مدعي پيامبري ، انساني ظاهر الصلاح باشد يعني در ملأ عام و در انظار مردم مرتكب گناهان يا اعمال زشت و ناپسند نشود، تا مردم به او اطمينان كنند . اما ضرورتي ندارد كه شخص ، از هرگونه خطا و لغزش و گناهي ـ چه در ظاهر و چه در پنهان ـ مصون باشد . پس اين دليل ، ناتمام است .
3.استدلال فوق اگر هم درست و تمام باشد فقط ضرورت عصمت از گناه را اثبات ميكند نه عصمت از خطا و اشتباه ، و اين نكته مهمياست . پيامبران همواره اعلام ميكنند كه ما هم بشري مثل شما و همه افراد نوع بشر هستيم و تنها فرق ما با شما اين است كه به ما وحي ميشود . محتواي وحي الهي هم ، همان چيزي است كه در كتب آسماني آمده است يعني مجموعه اي از معارف الهي و دستورات و احكام كلي كه دينداران ، مكلفند به آنها عمل كنند . پيامبران هيچگاه اعلام نميكنند كه تمام اعمال و حركات ريز و درشت ما ( حتي در حوزه زندگي فردي و خصوصي ) به راهنمايي وحي انجام ميشود ، تا اگر مردم خطايي در اعمال او ديدند ( مثلا اشتباه درانتخاب همسر ) نسبت به ادعاهاي او شك كنند . بنابراين به عنوان مثال ، اگر پيامبر اسلام (ص) در انتخاب نگهبانان لايق و امانتدار و مطيع ، در سپردن تنگه كوه احد به آنها اشتباه كند و اين اشتباه باعث شكست در جنگ شود ، هيچكس نسبت به پيامبر بودن آن حضرت شك نميكند ، چرا كه آن حضرت مدعي نبوده است كه سپردن اين امر به افراد مذكور ، به فرمان خدا و از طريق وحي بوده است .
4.دليل مذكور ، با اين مدعا كه صفت عصمت قابل شناسايي توسط مردم نيست ، در تناقض آشكار است . همان طور كه ميدانيم بنا به ادعاي شيعه ، امام و جانشين پيامبر (ص) بايد معصوم باشد و چون صفت عصمت ، قابل تشخيص و شناسايي توسط مردم نيست ، پس امامت بايد با نصب الهي و معرفي پيامبر ( يا امام معصوم قبلي ) تحقق يابد. به عبارت ديگر امامت بايد منصوص باشد . اما در اين استدلال ، گفته ميشود كه اگر پيامبري معصوم نباشد ، مردم به او اعتماد نميكنند و لذا غرض از نبوت حاصل نميشود. سؤال اين است كه مردم چگونه ميتوانند به عصمت شخص پيببرند تا بعد از آن ، ادعاي او مبني بر نبوت را بپذيرند و به او اعتماد كنند ؟ آنچه مردم ميتوانند به آن پي ببرند حداكثر ، اين است كه از فلان شخص ( كه اكنون مدعي نبوت است ) تاكنون گناه يا خطا يا عمل زشتي ديده نشده است . اما همه ميدانيم كه اين با عصمت فرق دارد . ممكن است آن شخص در خلوت و پنهاني مرتكب اعمال زشت و ناپسندي شده، اما مردم خبر نداشته باشند . پس راهي براي اثبات عصمت يك شخص براي مردم وجودندارد. حال چگونه است كه مردم ـ بدون آنكه بتوانند به عصمت كسي اطمينان پيدا كنند ـ دعوت پيامبران را ميپذيرند و به آنها اعتماد و اطمينان ميكنند ؟
نظرات کاربران :
نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.