حجم فایل : 33.62 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : WORD
تعداد صفحات : 52 صفحه
تعداد بازدید : 359 مرتبه
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
مقاله ارتباط کلامی
این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.
مقدمه ۶
طرح مسئله ۶
(الگوی پیام ارتباط زبانی) ۹
مشکلات موجود در الگوی پیام ۱۳
۹-۲- رویکردی استنتاجی به پدیدة ارتباط ۲۰
فرض ها ۲۲
فرض زبان (LP ) ۲۲
فرض ارتباطی (CP) ۲۲
فرض تحت اللفضلی بودن (LP) ۲۳
فرض های محاوره ای (Con Ps) ۲۳
ارتباط مستقیم و تحت اللفضلی ۲۳
استراتژی مستقیم ۲۴
(گام اول) ۲۴
(گام دوم) ۲۵
(گام سوم) ۲۵
(گام چهارم) ۲۶
استراتژی تحت اللفضلی ۲۷
(گام پنجم) ۲۷
(گام ششم) ۲۷
ارتباط غیر تحت اللفضلی ۲۸
اغراق ۲۸
طنز، طعنه ۲۸
صنایع ادبی ۲۹
مجاز ۲۹
استعاره ۲۹
(گام ۵) ۲۹
(گام ۶) ۳۰
ارتباط غیر مستقیم ۳۰
(گام هفتم) ۳۲
(گام هشتم) ۳۲
نتیجه: نظریه های استنتاجی و الگوی پیام ۳۲
گفتمان و محاوره ۳۳
زبان و بافت ۳۴
ساخت محاوره به ترتیب زمان ۳۵
صحت گشایی ۳۵
۱- عادی و روزمره ۳۶
۲- غیررسمی ۳۶
۳- رسمی ۳۷
نوبت گیری ۳۷
پایان صحبت ۳۸
جملات اجرایی ۳۹
کنش های کلامی ۴۱
معنا، گفتار، و دلالت ۴۳
معنای متکلم ۴۴
گفته ۴۴
دلالت ۴۵
کمیت ۴۵
کیفیت ۴۵
ربط ۴۶
روش ۴۶
پیش فرض کاربرد شناختی ۴۶
انواع پیش فرض ۴۶
ارجاع متکلم ۴۸
ارجاع تحت اللفضلی مفرد ۴۸
ارجاع مفرد غیرتحت اللفضلی ۴۹
ارجاع مفرد غیرمستقیم ۴۹
نتیجه ۵۰
جامعهشناسي، و انسانشناسي بر روي شماري از موضوعات آن صورت ميگيرد كه بسياري از آنها را در اين مورد بررسي قرار خواهيم داد.
در اين فصل توجه خود را معطوف به كاربرد اصلي زبان ، يعني ارتباط ، خواهيم كرد. خواهيم ديد ارتباط چه مشكلاتي براي كاربرد شناسي ايجاد ميكند و داراي كدام ساخت است . در نهايت به برخي موضوعات ويژه در كاربردشناسي خواهيم پرداخت.
طرح مسئله
ما از اين فهرست ميتوانيم به شمهاي از انواع گستردة كاربردهاي احتمالي زبان دست يابيم، ولي قبل از مرور اين كاربردهاي گوناگون، نخست بايد بين استفاده از زبان براي انجام دادن كاري، واستفاده از زبان در انجام كاري تميز قايل شويم، بدون شك يك حقيقت بسيار مهم دربارة انسان اين است كه ما زبان را در اكثر افكارمان به كار ميبريم. احتمال دارد كه برخي از افكار راكه به آن ميانديشيم، و به ويژه افكار مجرد و انتزاعي را، اگر زباني در دسترس نداشتيم، نميتوانستيم به آنها بيانديشيم. اين حقيقت ممكن است براي حيات شناختي ما مهم باشد ، ولي براي مفهوم كاربرد شناختي كاربرد زبان ، يعني استفاده از زبان براي انجام كارها، مهم نيست . وقتي توجه خود را بر اينكه مردم با استفاده از زبان مي خواهند چه بكنند، معطوف ميكنيم، در واقع توجه خود را معطوف به اين ميكنيم كه شخص با كلمات درمواقع خاصي چه ميمند ، در واقع بر نيات، مقاصد، تاورها ،و آرزوها يي كه يك متكلم در صحبت كردن دارد، متمركز ميشويم .
صحبت كردن همواره بدون تلاش وامري عادي است، ولي كاربرد موفق زبان عملي فوقالعاده پيچيده است، همانطور كه اين موضوع را هركس به عنوان فردي بزرگسال كه سعي كرده است تا زبان دومي را ياد بگيرد، ميداند. افزون بر اين، كاربرد يك زبان بيش از دانستن آن وقادر به توليد وفهم جملات آن است. ارتباط همچنين امري اجتماعي است، كه معمولاَ در درون بافت نسبتاَ به خوبي تعريف شدة موقعيت اجتماعي صورت ميگيرد. در چنين بافتي ما به ديگران اتكا مي كنيم تا در درك ما از اينكه آن موقعيت چيست، سهيم باشند. با مردمي كه ميشناسيم ، به فهميدن مشترك متكي هستيم تا ارتباط تسهيل شود. ولي اين فرايند ،چگونه فرآيندي است؟ ارتباط زباني به آساني حاصل ميشود ولي مسلم است كه به آساني قابل توصيح نيست، هر نظريه ارتباط زباني كه شايستگي اين عنوان را داشته باشد،بايد سعي نمايد تا به سؤالات زير پاسخ دهد:
1- ارتباط زباني (موفق) چيست؟ 2- ارتباط (موفق) چگونه صورت ميگيرد؟ براي مثال ، فرض كنيد كه يك متكلم قصد د ارد تا به شنوندهاي گزارشكند كه جاده يخ زده است. چه چيزي متكلم را قادر ميسازد تا بتواند اين موضوع را به شنونده بگويد؟
( جاي تعجب است كه اين سوالات در پيشينه هيچ رشته اصلي بطور جامع مورد بررسي قرار نگرفتهاند. زبانشناسي با توجه به ويژگي ساختاري زبان، سعي كرده است تا پديدههاي ارتباطي را در خارج از قلمرو اصلي آنها بداند. به همين منوال ، ميتوان آن علايق فلسفي درباره معني، صدق، وارجاع را بدون بررسي جزئيات امر ارتباط دنبال كرد. روانشناسي سنتي توجه خود را معطوف به پردازش جملهها ميكند، اما علاقه زيادي به ويژگيهاي پديدههاي ارتباطي ندارد. در نهايت، برخي جامعهشناسان و انسانشناسان شروع به بررسي گفتگوها و مكالمات كردهاند، با اين وجود مسئله ماهيت خود ارتباط را ناديده گرفتهاند (يا فرض كردهاند كه پاسخ آن را دادهاند) . بنابراين، چيزي كه مورد نياز است، رويكردي منسجم به پديدة ارتباط است كه در آن مسئله ماهيت ارتباط مركز تحقيق و بررسي باشد.) فقط در سالهاي اخير شكل يك نظرية بسندة ارتباط شروع به شكلگيري كرده است،و.زمان و پژ وهش بيشتري مورد نياز است تا مفصلاً آن را كشف كند.
(الگوي پيام ارتباط زباني)
در چهل سال گذشته متداولترين و معروف ترين برداشت از ارتباط زباني انسان، آن چيزي بوده كه ما آن را الگوي پيام ميناميم . وقتي الگوي پيام به عنوان يك « فرستنده» و شنونده به عنوان يك گيرنده فر ض ميشود، و مسير كلامي – گوشي( يعني موج صوتي) نيز كانال صحيح ميباشد الگوي پيام در ارتباط انساني در شكل 9ـ1 نشان داده شده و در (6 ) خلاصه شده است.
شكل 9ـ1 ( الگوي پيام ارتباط متكلم پيامي در مغزش دارد كه ميخواهد به شنونده انتقا ل دهد و بتابراين متكلم از برخي صورتهاي زبان براي رمزگذاري پيام به منزلة معناي آن سود ميجويد وآن را توليد ميكند. شنونده با شنيدن صحبت، شروع به تشخيص اصوات، نحو و معنا ميكند، و سپس با دانش رباي خود اين معاني را به صورت يك پيام رمزگشايي شدة موفق تضنيف مينمايد.
اين الگو توجيهگر برخي ويژگيهاي متداول گفتگو است: يعني اين الگو پيشبيني ميكند زماني ارتباط موفق است كه شنونده همان پيامي را رمزگشايي شده با پيام رمزگذاري شده متفاوت باشد، ارتباط مختلف ميشود. به همين منوال، اين الگو، زبان را به منزلة پليبين متكلم و شنونده ميداند كه انديشههاي « خصوصي» توسط اصوات « همگاني» منتقلش ميشود، كه در نتيجه اين اصوات به عنوان وسيلهآي براي انتقال پيام مربوطه عمل ميكند.
الگوي پيام گرچه داراي شماي جديدي است، ولي حداقل به سه قرن قبل و به فيلسوف معروف جانلاك بر ميگردد، كه در سال 1691 چنين نوشت:
بنابراين، انسان به طور طبيعي داراي چنان اندامي شد كه مناسب توليد اصوات باشد، كه آنها را كلمه مي ناميم. ولي اين به تنهايي براي توليد زبان كافي نبود. چون طوطيان و برخي پرندگان ديگر را ميتوان آموخت تا اصوات را به اندازة كافي قابل تشخيص ادا كنند، به هيچ وجه نميتوان آن را زبان دانست.
پس، افزون بر اصوات صوتي، لازم آمد تا بتواند اين اصوا را به مثابه علايمي از برداشت هاي داخلي به كار برد، و آنها را به منزلة نشانههايي براي ايده هاي ذهني خود قرار دهد، تا بدين وسيله اين ايدهها ر بتوان براي ديگران نماياند و افكار اذهان انسانها بتواند از فردي به ديگري منتقل شود.
جهت راحتي و سود جامعه كه بدون انتقال افكار نباشد، لازم شد كه انسان برخي نشانه هاي خارجي قابل فهم وملموس را پيدا كند، كه از طريق آن ايدههاي غير ملموس، كه افكارشان آنها را ميساخت، براي ديگران شناخته شود.
افزون بر اين، بسياري از گفته هاي معاصر وجود دارد كه اساساً همين ايده را ميرسانند:
متكلم: بنابه دلايلي كه زبان شناختي نيست، پيامي را كه مايل است به شنوندگانش منتقل سازد، بر ميگزيند، يعني افكاري را كه ميخواهد آنها دريافت كنند. يا دستوراتي را كه ميخواهد به آنها بدهد، با سئوالاتي كه ميخواهد از آنها بپرسد. اين پيام به شكل نمايي آوايي از گفتهها به واسطة نظام قواعد زباني، كه متكلم مجهز به آن است، رمزگذاري مي شود. پس اين رمزگذاري تبديل به سيگنالي براي اندامهاي توليد گفتار متكلم ميشود، و او گفتهاي را بيان ميكند كه داراي صورت آوايي مناسب است، در عوض، اندامهاي شنيداري شنونده اين صورت آوايي را دريافت ميكند. اصوات گفتاري كه اين اندامهاي توليد گفتار متكلم ميشود، و او گفته اي را بيان ميكند كه داراي صورت آوايي مناسب است.
در عوض ، اندامهاي شنيداري شنونده اين صورت آوايي را دريافت ميكند. اصوات گفتاري كه اين اندامهاي شنيداري را تحريك ميكنند، تبديل به سيگنال عصبي ميشود كه از آن يك نماي آوايي حاصي مي شود كه معادل با آن نمايي است كه متكلم پيام خود را در آن رمزگذاري كرده است. اين نماي آوايي، توسط نظام قواعد زباني شنونده به صورت همان پيام كه متكلم در اول براي انتقال انتخاب آوايي، توسط نظام قواعد زبا ني شنونده، همان نظام قواعد را براي رمزگشايي انتخاب ميكند كه متكلم براي رمزگذاري بر ميگزيند، پس نمونه اي از ارتباط زباني موفق ايجاد ميشود. ( كانز 1966 ، صص 103-104 )
ترديدي وجود ندار كه اين الگو بسياري از افراد علاقمند به پديدة ارتباط در انسان را مجذوب و مسحور كرده است، و تا حدودي در زبان ما جايگير شده است. براي مثال ، ردي (1979، صص 316-311 ) فهرستي از هشتاد استعاره را ارائه داده كه براساس تصور زبان به منزلة مجرايي براي انديشه ها مي باشد. در زير برخي از اين استعارهها داده شدهاند.