ورود کاربران
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین
وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
12 نفر
اعضا :
0 نفر
مجموع :
12 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
698
تعداد کل بازدید ها :
24873440
گزارشات سایت
فايل هاي رايگان:
105 فايل
فایل های غیر رایگان :
4,490 فايل
فایل های ويژه:
220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
2,241 كاربر
تطور تاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی غربی
دسته بندي : پروژه و مقاله,تاریخ
حجم فایل : 42.91 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 59 صفحه
تعداد بازدید : 161 مرتبه
حجم فایل : 42.91 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 59 صفحه
تعداد بازدید : 161 مرتبه
قیمت:
1,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
توضیحات :
عنوان : تطور تاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشه مسیحی غربی
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
عناوين :
1) از مسيح (ع) تا مسيحيت .
2) از دنيوي شدن مسيحيت تا عرفي شدن جامعه مسيحي؛
1-2- دنيوي شدن مسيحيت
الف) تحرير كتاب مقدس
ب) شكل گيري كليسا
2-2- عرفي شدن جامعه مسيحي
الف ) جوهر مستعد مسيحيت
ب) سرگذشت تاريخي مسيحيت
3) منشأ نظريه حكومت سكولار ( عرفي ) در زمينه انجيلي ـ مسيحي
الف) قدرت دولت ، قدرت كليسا
ب) برتري كليسا بر حكومت
ج) دواعي برتري كليسا بر حكومت
4) طرح نظريه حكومت سكولار در زمينه انجيلي ـ مسيحي
نظريه سنت توماس آكويناس در طرح حكومت عرفي
5) تلاش براي گذر از انديشه نظام الهي ـ بشري ، به انديشه نظام بشري
6) گسست الهيات و فرهنگ ؛ دريچه اي به سوي رنسانس
پي نوشت
رنسانس ، اصلاح مذهب ( جنبش پروتستانتيسم ) ، تفسير نوين انديشه ديني مسيحيت ، عصر روشنگري ، انقلابهاي آمريكا و فرانسه ، پيدايش ناسيوناليسم و تبديل امت مسيح به ملتهاي مسيحي ،انقلاب صنعتي ، پيشرفت علوم طبيعي ، تكنولوژي ، رشد و تحول علوم پزشكي و علوم انساني ، ظهور دموكراسي نوين ، ابزارهاي جديد جنگ ، ارتباطات نوين ، برنامه بهداشت عمومي و آموزش همگاني ، نهضتهاي جديد در فلسفه ـ هنر و مذهب ، مسأله حقوق بشر و. . . همگي اينها از عوامل بسيار مهم پديدة سكولاريزم در جوامع غربي مي باشند . و در پرتو چنين عوامل و تحولاتي است كه ادعا مي شود انسان نوين ، متولد شده و جهان جديد سكولار حاصل آمده است . 2
ايدئولوژي سكولاريزم ، با نظر به تمامي عوامل مذكور ، پديد آمده و در جهان غرب ريشه دوانيده است . اما آنچه كه مهم است اين است كه علي رغم تمامي عوامل مذكوردر ايجاد فرهنگ سكولار ، ابتدا بايد فهميد كه بستر اين عوامل مذكور چيست و در كجاست ؟ چنانكه از مباحث گذشته در باب فرايند سكولاريزاسيون آشكار است . اين پديده به لحاظ مفهومي ناظر به جوهر دين بوده و متأثر از بستر تاريخي ـ اجتماعي تحقق آن است و از طرفي نيز تعاريف و ادبيات موجود دربارة اين مفهوم ، محدود بوده و از تجربه خاص غربي ـ مسيحي ، استنتاج شده است . لذا در شناخت دقيق اين پديده و دستيابي به يك تعريف دقيق و واقع نما از آن ، بايد به اين نكات توجه كافي مبذول داشت .
بسياري از نظريه پردازان و جامعه شناسان دين نيز ، مفهوم سكولاريزاسيون را همبستة دين و بويژه دين مسيحيت دانسته اند واين امر به علت شدت بستگي ميان تعريفي است كه از دين دارند و با تعريفي كه از سكولاريزاسيون مي نمايند . ويلسون با مسلم دانستن همين نسبت است كه مي گويد :“ سكولاريزاسيون همان مسيحيت زدايي است .” 2
بنا به عقيدة برخي از اين نظريه پردازان ، بسياري از عوامل اجتماعي ـ اقتصادي ، در وقوع فرايند سكولاريزاسيون مؤثر بوده اند ؛ اما اين عوامل بيشتر بر مسحيت تأثير گذاشته اند تا بر دين بطور عام ، چرا كه اين عوامل ، گرايشهايي را تقويت مي كنند كه دردر ذات سنت مسيحي وجود داشته است .
حتي پيتر برگر نيز در اين زمينه صراحتاّ معتقد است كه “سنت مسيحي غرب ، تا چه اندازه توانسته است بذر سكولاريزم را در قلمرو خود بپراكند . ” 2 البته اين بدان معنا نيست كه مسيحيت ، گرايش ذاتي و خود بخودي ، به تحول در جهت سكولاريزم دارد . بلكه به اين معناست كه عواملي كه باعث ايجاد پديدة سكولاريزم شده اند ، گرايشهايي را تقويت و مطرح مي كنند كه در ذات سنت مسيحي وجود دارند . 3 حتي آن دسته از جامعه شناسان دين كه عقلانيت جديد و به تبع آن صنعتي شدن و شهري شدن جوامع غري را علل بروز پديده سكولاريزم مي دانند ، نيز معتقر به جود گرايشات سكولاريستي در سنت مسيحي هستند . 4 چرا كه خودمسيحيت اساساّ عقلاني شدن را در خود دارد . در مباحث آينده فصل كنوني ، سعي مي كنيم كه هر چند به اجمال به اين مسائل اشاره كنيم .
1) “ از مسيح (ع) تا مسيحيت ”
تا كنون هيچ يك از منابع و مراجع ، مدعي بر اين نيستند كه عيسي ( ع) و مسيحيان نخست ، مدعي آوردن دين جديد بوده و يا نسخ شريعت موسي (ع) را اعلام داشته اند ، بلكه همگان بر اين باورند كه آنان دل نگران از بي روح شدن شرايع ديني ، مبلغين نجات از طريق ايمان به فيض الهي بوده اند . مسيحيان اوليه ، معتقد بودند كه شريعتي بودن دين و انتظار نجات از طريق عمل به شرايع ، به معناي دريافت اجر و پاداش از خداوند در ازاي عمل به دستوراتش است . اين تلقي ، ايمان را به نوعي تجارت بدل مي سازد كه بابرداشت مسيحيان از خداي پدر مآب مغايرت دارد .
زندگي و تعاليم عيسي (ع) ، سراسر در كلمه محبت خلاصه مي شد ، 2 يوضاي 3 رسول در تأكيد بر جوهر رسالت عيسي ، يعني محبت و تقوا ، تنها همين عبارت مسيح راتكرار مي كرد كه : (( اي فرزندان من ، همديگر را محبت نماييد . ))و نيز مي گفت : اگر تنها همين يك جمله رعايت شود ، انسان را چيز ديگري لازم نيست .4 در ميان انديشمندان و مفسران دين مسيحيت ، مسائلي اين چنين كه بر عدم شريعتي بودن دين مسيح صحه مي گذارند ، نظرات متعددي وجود دارد از جمله هگل در اينباره معتقد است :
“ از نظر مسيح ( ع) ، ارزش در آمادگي قلبي و دروني براي گرويدن به تقواست و نه در به جاي آوردن رياكارانة اعمالي ظاهري به نام شريعت ” .5 اين رسالت عيسي را حتي نزديكانش و حواريونش هم تا آخرين دقايق حياتش ، درك نكردند واو را به خطا ، احياء كنندة دولت اسرائيل دانستند. 6
پيروان و همراهان مسيح ( ع) در زمان حياتش كه از چند صد نفريهودي امي افزون نگرديدند، هيچگاه به عنوان متوليان دين جديد شناخته نشدند و در حاليكه تا مدتها نيز به عنوان شاخه اي از يهوديان مؤمن به مسيح به شمار مي آمدند ، هيچ اصرار و تلاشي براي اثبات هويت مستقل آئين خويش به خرج ندادند . 2
آنچه از حيات سراسر رنج مسيح (ع) بر جاي ماند ، تعدادي حواري و اندك يهودياني بود كه با مشاهده يا استماع شرح معجزات او ، در سلك پيروان و مريدان او در مي آمدند و پيام محبت و تقواي 3 او را منتشر مي ساختند ؛آنان مدعي بودند كه مسيح در آخرين ظهورش پس از رستاخيز 4 ، پيروانش را موظف نمود تا پيامش را به اقصاي ربع ملسكون برسانند . 5 اين ابلاغ سنگ بناي همان مسيحيتي گرديد كه گفته مي شود ، به تدريج از طريق رسولان و خصوصاّ پولس رسول شكل داده شد .
چنانكه پيشتر اشاره شد ، هگل نيز از جمله كساني است كه ميان پيام مسيح (ع) و شريعتي كه پس از او به عنوان مسيحيت پديد آمد ، تمايز و بلكه تنافر قائل شده است ؛ او مي گويد : “ لحن پيام عيسي قبل از رستاخيز كه حاوي نصايح بردباري و محبت است ، با فرامين پس از رستاخيز كه به تبليغ نام و نشر آموزه هايش فرمان مي دهد ، به كلي متفاوت است . پيام هاي نخست با آموزگار تقوا تناسب دارد ، در حاليكه پيامهاي پس از رستاخيز ، بيانگر خواست خدايگان شريعت است . ”
نيچه نيز از همين جمله كساني است كه معتقدند ، مسيحيت پس از عيسي ، با آنچه كه الگوي زندگاني مسيح ( ع) بود ، تفاوت جدي دارد . مسيح (ع) ، مبشر يك روش زندگي بود نه آموزگار اصول عقايد ؛ اين رسولان پس از وي خصوصاّ پولس 2 رسول بودند كه مسيحيت را به يك دين شريعتي بدل ساختند . 3
نظرات کاربران :
نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.