ads ads
ورود کاربران

نام کاربری :

رمز عبور :

مرا به خاطر بسپار
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین

وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
    20 نفر
اعضا :
    0 نفر
مجموع :
    20 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
    1309
تعداد کل بازدید ها :
    24903201
گزارشات سایت

فايل هاي رايگان:
    105 فايل
فایل های غیر رایگان :
    4,490 فايل
فایل های ويژه:
    220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    2,244 كاربر
مقاله اختلالات وابسته به مواد
screenshot
دسته بندي : پروژه و مقاله,علوم تربیتی اجتماعی , روانشناسی
حجم فایل : 44.49 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 47 صفحه
تعداد بازدید : 98 مرتبه


قیمت: 1,500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
امتیاز : 3

فروشنده ی فایل

maghale33
سایر فایل ها
توضیحات :

عنوان : مقاله اختلالات وابسته به مواد

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست مطالب
 
اختلالات وابسته به الكل
وابستگي به سوء مصرف الكل
علائم مسموميت با الكل
درمان براي دليريوم ترك الكل
اختلال سايكوتيك ناشي از الكل و درمان
اختلالات وابسته به آمفتامين يا شيشه آمفتامين
اختلالات وابسته به حشيش
اختلالات وابسته به كوكائين
پيوست:
منابع
 
اختلالات وابسته به مواد
اختلالات وابسته به الكل: 
 سندرم ترك الكل با بي‌خوابي، بيش فعالي دستگاه عصبي خود مختار و احساس اضطراب همراه است. بنابراين ضمن ارزيابي مشكلات زندگي و نشانه‌هاي رواني بيمار درمانگر بايد اين احتمال را مد نظر قرار دهد كه ممكن است وضعيت باليني ناشي از اثرات الكل باشد. وابستگي  به الكل و سوء مصرف آن معمولاً الكليسم ناميده مي‌شود. 
عواملي كه در ميزان مصرف الكل بررسي شده‌اند عبارتند از: 
1- نژاد و موقعيت: تحقيقات نشان داده است كه بالاترين ميزان مصرف الكل متعلق به سفيد پوستان است. ميزان ميگساري در بين سياه پوستان كمتر از سفيد پوستان و اسپانيايي تبارهاست. 
2- جنس: احتمال ميگساري در مردها بسيار بيشتر از زنهاست. 3
3ـ منطقه و شهرنشيني:احتمال ميگساري در مناطق بزرگ شهري و همچنين مناطق مرفه نشين بيشتر است. 
3- سطح تحصيلات: بر خلاف الگوي مصرف داروهاي قاچاق هر چه سطح تحصيلات فرد بالاتر باشد احتمال مصرف الكل بيشتر است. 
5- عوامل اقتصادي ـ اجتماعي: اختلالات وابسته به الكل در تمامي طبقات اقتصادي ـ اجتماعي ديده مي‌شود. افراديكه ترك تحصيل كرده‌اند و يا سابقه مدرسه گريزي و بزهكاري مكرر دارند بيشتردر معرض خطر سوء مصرف الكل‌اند. 
همراه سوء مصرف الكل اختلالات خلقي و اضطرابي ديده مي‌شود. حدود 30 تا 40 درصد افراد مبتلا به اختلالات وابسته به الكل زماني در طول عمر خود واجد ملاك‌هاي تشخيص اختلال افسردگي عمده مي‌شوند. 
افسردگي در زنان مبتلا به اين اختلال شايعتر از مردان مبتلا است. برخي مطالعات نشان داده‌اند در افرادي كه بطور توام به اختلال وابسته به الكل و اختلال افسردگي عمده هشتند غلظت‌هاي متابوليست‌هاي دو پامين و GABA در مايع مغزي نخاعي CSF پايين‌تر است. 
بسياري از افراد الكل را به منظور رفع اظطراب مصرف مي‌كنند. هر چند ابتلاي تؤام اختلالات وابسته به الكل و اختلالات خلقي بطور نسبتاً وسيع شناخته شده است. اما كمتر كسي مي‌داند كه شايد 20 تا 50 درصد همه افراد مبتلا به اختلالات وابسته به الكل واجد ملاك‌هاي تشخيصي يك اختلال اضطرابي هستند. فوبي‌ها و اختلال P anic بخصوص تشخيص ‌هاي تؤام شايع در اين بيماران هستند. 
مصرف الكل مي‌تواند در درصد بالايي از خودكشيها مؤثر باشد. عواملي كه خودكشي بيماران مبتلا به  اختلالات وابسته به الكل ربط داده شده‌اند عبارتند از: وجود دوره افسردگي همزمان، سيستم حمايت رواني ـ اجتماعي ضعيف، وجود يك اختلال طبي جدي همزمان، بيكاري و تنها زندگي كردن. 
در بحث سبب شناسي اختلالات وابسته به الكل در واقع همچون همه اختلالات رواني ديگر احتمالاً گروه ناهمگني از فرآيندهاي بيماري‌ را در بر‌مي‌گيرند در هر فرد خاص عوامل رواني ـ اجتماعي، ژنتيك يا رفتاري ممكن است مهمتر از عوامل ديگر باشد شامل: 
1- سابقه كودكي: محققين در سوابق كودكي كه بعدها مبتلا به اختلالات وابسته به الكل مي‌شوند و نيز در كودكاني كه بدليل ابتلاي يك يا هر دو والد در خطر ابتلا به اختلال وابسته به الكل قرار دارند چندين عامل را شناسايي كرده‌اند. يافته‌ها حاكي از آن است كه برخي از كاركردهاي زيستي قابل توارث مغز ممكن است شخص را براي اختلال وابسته به الكل مستعد مي‌سازد. 
2- نظريات سايكو ديناميك: نظريات سايكوديناميك در مورد اختلالات وابسته به الكل به فرضيه‌هاي مربوطه به سوپر ايگوي كاملاً تنبيه‌گر تثبيت در مرحله دهاني متمركز‌اند. بر طبق نظريه روانكاوي افرادي كه سوپر ايگوي سختگيري دارند و خود تنبيه‌گر هستند براي كاستن از استرس ناخودآگاه به الكل روي مي‌آورند. 
3ـ نظريات فرهنگي ـ اجتماعي: برخي از زمينه‌هاي اجتماعي شخص را به افراط در الكل مي‌كشانند. خوابگاههاي دانشجويي و پايگاههاي نظامي دو نمونه از مكانهايي هست كه در آنها مصرف افراطي و فراوان الكل اغلب بهنجار و از نظر اجتماعي مقبول تلقي مي‌شوند. برخي گروههاي فرهنگي و قومي در مورد مصرف الكل بيش از گروههاي ديگر محدوديت دارند. براي مثال آسيايي‌ها و پروتستان‌هاي محافظه كار كمتر از پروتستان‌هاي ليبرال و كاتاليك‌ها الكل مصرف مي‌كنند. 
4- عوامل رفتاري و يادگيري: عادات مشروب خوري درون خانواده به مصرف الكل تأثير ميگذارند ولي تحقيقات نشان‌ مي‌دهد كه اين عادت كمتر از آنچه كه قبلاً تصور مي‌شد تأثير مستقيمي در بروز اختلالات وابسته به الكل دارد. از ديدگاه رفتاري جنبه‌هاي تقويت مثبت الكل مي‌تواند در فرد احساس رفاه و سرخوشي‌ ايجاد كند و ترس و اظطراب او را كاهش دهد، كه اين خود فرد را به مصرف بيشتر الكل تشويق مي‌كند. 
4- عوامل ژنتيك و ساير عوامل زيستي: داده‌ها موقتاً حاكي است كه حداقل در برخي انواع اختلالات وابسته به الكل يك جز ژنتيك وجود دارد. ( مطالعات مربوط به بستگان و دوقلوها ). 
تأثير الكل بر مغز، در زمينه‌هاي رفتاري و خواب مي‌باشد. هر چند مصرف الكل در هنگام شب معمولاص موجب تسهيل به خواب رفتن مي‌شوند اما اثرات نامطلوبي بر ساختار خواب مي‌گذارد  با كاهش مرحله خواب REM ، كاهش خواب عميق ( مرحله‌ها ) و افزايش انقطاع خواب مي‌شود. بنابراين الكل به خوابيدن كمك نمي‌كند. 
وابستگي و سوء مصرف الكل:
نياز به مصرف روزانه مقادير زيادي الكل براي دستيابي به عملكرد كافي، الگوي منظم مصرف افراطي الكل محدود به روزهاي آخر هفته و دوره‌هاي طولاني پرهيز كه در فواصل آنها به مدت چند هفته تا چند ماه افراط در مصرف الكل صورت مي‌گيرد همگي قوياً حاكي از وجود وابستگي به الكل و سوء مصرف است. الگوهاي مصرف الكل اغلب با رفتارهاي خاصي همراهند:1ـ ناتواني براي قطع يا كاهش مصرف. 2ـ تلاش مكرر براي كنترل يا كاهش افراطي در مصرف از طريق دوره‌هاي پرهيز موقت يا محدود كردن مصرف به اوقات خاصي از روز. 3ـ ميگساري ( مستي در تمام طول روز حداقل به مدت 2 روز ). 4ـ مصرف گاه به گاه يك پنجم گالن مشروب تقطيري ( يا معادل آن شراب يا آبجو ). 5ـ دوره‌هاي فراموشي براي رويدادهايي كه در جريان مستي روي داده‌اند. 6ـ ادامه مصرف عليرغم اختلال جسمي جدي كه شخص مي‌داند مصرف الكل آن را تشديد مي‌كند. 7ـ نوشيدن الكل غير خوراكي نظير سوخت و محصولات صنعتي حاوي الكل. بعلاوه افراد دچار سوء مصرف و وابستگي به الكل به علت مصرف الكل در عملكرد شغلي يا اجتماعي دچار اختلال هستند نظير خشونت ضمن مستي، غيبت از كار، از دست دادن شغل، مشكلات قانوني و   … انواع وابستگي‌ها به الكل : پژوهشگران مختلف عمدتاً بر اساس ويژگيهاي پديدار شناختي سعي كرده‌اند وابستگي به الكل را به انواع مختف تقسيم‌بندي كنند. گروهي از محققين سه نوع پيشنهاد كرده‌اند: 1ـ مشروب خوار مسأله ساز كه در مراحل اوليه هنوز واجد سندرم‌هاي وابستگي به الكل نيست. 2ـ مشروب خورهاي معاشرتي كه ميل  دارند روزانه به طور متوسط و در موقعيت‌هاي اجتماعي الكل مصرف كنند. 3ـ مشروب خورهاي اسكيزوئيد ـ منزوي كه وابستگي شديد دارند و معمولاً در تنهايي مقادير زيادي الكل مصرف مي‌كنند. 
يك طرح پيشنهادي ديگر بدين صورت است. 
1ـ الكليسم ضد اجتماعي كه نوعاً با شيوع بيشتر در مردها،پيش آگهي به، شروع زودرس همراه است و ارتباط نزديكي با اختلال شخصيت ضد اجتماعي دارد. 
2ـ الكليسم رشدي فزاينده: اين نوع الكليسم با تمايل اوليه براي سوء مصرف الكل همراه است كه با گذشت زمان و تشويق انتظارات فرهنگي در فراهم كردن فرصت مشروبخواري روبه افزايش مي‌گذارد. 
3ـ الكليسم عاطفه منفي كه در زنها شايع تر از مردان است. طبق اين فرضيه زنها ممكن است براي تنظيم خلق و كمك به روابط اجتماعي الكل مصرف كنند. 
4ـ الكليسم رشدي كاهنده كه با دوره‌هاي افراط در مصرف الكل همراه است و با پيشرفت سن و در پاسخ به انتظارات فزاينده جامعه و در ارتباط با شغل و خانواده از دوره‌هاي ميسگاري كاسته مي‌شود. 
علائم مسموميت با الكل:
مصرف مقادير كافي الكل، تغيييرات رفتاري غير انطباقي خاص، علائم تخريب عصبي و فقدان ساير تشخيص‌ها يا اختلالاتي كه با اين اختلال اشتباه مي‌شوند. مسمويت با الكل يك اختلال جزئي نيست و در موارد شديد شايد به اغماء، تضعيف تنفسي و مرگ بدليل ايست تنفسي يا آسپيرا سيون مواد استفراغي منجر شود. درمان مسموميت با الكل مستلزم حمايت تنفسي مكانيكي در واحد مراقبت ويژه و توجه به تعادل اسيد ـ باز، الكتروليت‌ها و درجه حرارت بدن بيمار است. برخي مطالعات جريان خون مغز در حين مسموميت با الكل نشان داده است كه پس از مصرف مقادير كم الكل جريان خون مغز افزايش يافته و با مصرف مدام كاهش مي‌يابد. 
ترك الكل حتي بدون دليريوم مسأله‌اي جدي است و با تشنج و بيش فعالي دستگاه خود مختار همراه است. شرايطي كه ممكن است زمينه‌ساز نشانه‌هاي ترك باشند و يا موجب تشديد آنها شوند عبارتند از : خستگي ، سوء تغذيه، بيماري جسمي و افسردگي. علامت كلاسيك ترك الكل رعشه است. هر چند طيف نشانه‌ها ممكن است گسترش يافته و نشانه‌هاي سايكوتيك وادراكي ( نظير هذيان‌ها و توهمات )، حملات تشنجي و نشانه‌هاي دليريوم كه امروزه دليريوم ترك الكل ناميده مي‌شود را در بربگيرد. رعشه ظرف 6 تا 8 ساعت پس از قطع مصرف الكل ظاهر مي‌شود. نشانه‌هاي سايكوتيك و ادراكي 8 تا 12 ساعت، حملات تشنجي 12 تا 24 ساعت و دليريوم 72 ساعت پس از قطع مصرف الكل شروع مي‌شوند. درمان دارويي براي كنترل نشانه‌هاي ترك الكل بنز و ديازپين‌ها هستند. بنز و ديازپين‌ها به كنترل فعاليت تشنجي، دليريوم، اضطراب، افزايش فشار خون، تعريق و لرزش همراه با ترك الكل كمك كنند. بنز و ديازپين‌ها را مي‌توان به طريق خوراكي يا غير خوراكي تجويز كرد. درمان با دوز بالا شروع شده با بهبود بيمار آن را كاهش مي‌دهيم.
 
درمان براي دليريوم ترك الكل: 
بهترين درمان پيشگيري است بيماراني كه در جريان ترك الكل دچار پديده‌هاي ترك مي‌شوند بايد تا زماني كه خط دليريوم منتفي شده است تحت درمان با يك بنز و ديازپين قرار گيرند. 
پس از ظهور دليريوم بايستي 50 تا 100 ميلي‌گرم سلمروديازپوكسايد هر 4 ساعت از راه خوراكي دريافت كنند و در صورتي كه استفاده از داروي خوراكي ممكن نباشد بايد از لورازپام وريدي استفاده كرد. داروهاي ضد جنون ممكن است آستانه تشنجي را در بيماران كاهش دهند و به همين دليل بايد از مصرف آنها اجتناب شود. رژيم غذايي پر كالري غني از كربوهيدرات تقويت شده با مولتي ويتامين نيز حائز اهميت است. مهار فيزيكي بيماران مبتلابه دليريوم خطرناك است. زيرا اين بيماران تا سرحد تحليل قوا در مقابل آن مقاومت خواهند كرد. اگر بيمار آشفته و غير قابل كنترل باشد مي‌توان از اتاق ايمني انفرادي استفاده كرد. كم آبي بدن كه اغلب بر اثر تب و تعريق بروز مي‌كند بادادن مايعات وريدي يا خوراكي قابل اصلاح است. در جريان ترك غالباً بي‌اشتهايي، استفراغ و اسهال نيز بروز مي‌كند. روان درماني حمايتي و محبت آميز در درمان دليريوم اهميت اساسي دارد. اين بيماران اغلب به
دليل نشانه‌هاي بحراني خود پريشان هراسان و مضطربند و حمايت كلامي ماهرانه ضرورت حتمي دارد. 
 اختلال سايكوتيك ناشي از الكل و درمان: 
ملاك‌هاي تشخيصي اختلالات سايكوتيك ناشي از الكل توهم و هذيان است. 
درمان توهمات ناشي از ترك الكل شباهت زيادي به درمان دليريوم دارد شامل بنز و ديازپين‌ها، تغذيه كافي و مايعات. در موارد طول كشيده و مواردي كه به اين رژيم درماني پاسخ ندهد مي‌توان از داروهاي ضد جنون استفاده كرد. درمان فرد الكلي پس از تشخيص شامل سه مرحله است: مداخله، سم‌زدايي و باز پروري. در اين رويكردها فرض بر اين است كه همه تلاش‌هاي ممكن براي به حداكثر رساندن كاركرد طبي و پرداختن به فوريتهاي روانپزشكي به عمل آيد. بنابراين براي مثال در بيمار الكلي كه نشانه‌هاي افسردگيش در حدي است كه احتمال خودكشي وجود دارد بستري شدن در بيمارستان براي حداقل چند روز و تا زمان بر طرف شدن افكار خودكشي ضروري است. 
سپس بيمار سوء مصرف يا وابستگي به الكل بايستي با واقعيت اختلال مواجه شود (مداخله)، در صورت لزوم سم‌زدايي شود و باز پروري را شروع نمايد. در افراد الكلي دچار سندرومهاي رواني مستنقل نيز مبناي اين سه مرحله شباهت زيادي با مراحل درمان افراد الكلي بدون سندرومهاي رواني مستقل دارد. اما در مورد اول درمان الكليسم پس از كنترل  اختلال رواني ( تا حد امكان ) انجام مي‌شود. 
مداخله: هدف اين مرحله كه مواجهه نيز ناميده مي‌شود غلبه بر احساسات انكار و كمك به بيمار براي شناسايي پيامدهاي نامطلوبي است كه احتمالاً در صورت عدم درمان بروز خواهند كرد. مداخله فرايندي است كه با هدف افزايش انگيزه درمان و تداوم پرهيز انجام مي‌شود. در اين مرحله اغلب درمانگر بيمار را متقاعد مي‌سازد كه مسئوليت اعمالش را به عهده دارد و در عين حال خاطرنشان مي‌كند كه الكل چه تخريبهاي مهمي در زندگيش ايجاد كرده است. استفاده از شكايات اصلي بيمار نظير بي‌خوابي، اشكال در عملكرد جنسي، ناتواني براي مدارا با استرس‌هاي زندگي، افسردگي، اضطراب يا نشانه‌هاي سايكوتيك براي اين منظور مفيد است. خانواده مي‌تواند در فرايندهاي مداخله بسيار كمك كننده باشد. اعضاي خانواده بايد ياد بگيرند كه بيمار را در مقابل مشكلات ناشي از الكل محافظت نكنند، در غير اين صورت ممكن است بيمار انگيزه و انرژي لازم را براي قطع مصرف الكل به دست نياورد . در حين مرحله مداخله اعضاي خانواده مي‌توانند به بيمار پيشنهاد كنند كه احتمالاً از طريق گروه‌هاي الكلي گمنام يا افرادي كه از الكليسم نجات يافته‌اند ملاقات كنند و خود آنها نيز با اين افراد همكاري كنند. 
در بحث سم زدايي: اكثر افراد دچار وابستگي به الكل هنگام قطع مصرف دچار نشانه‌هاي نسبتاً خفيفي مي‌شوند. اگر بيمار از نظر سلامت جسمي در وضعيت خوبي باشد تغذيه خوبي داشته باشد و داراي نظام حمايت اجتماعي مناسي باشد سندرم افسردگي ترك شبيه مورد خفيفي از سرماخوردگي خواهد بود. نخستين مرحله اساسي سم زدايي معاينه جسمي كامل است. در صورت فقدان يك اختلال طبي جدي يا سوء مصرف ماده‌اي ديگر، احتمال بروز سندرم شديد ترك الكل اندك است. مرحله دوم سم زدايي عبارت است از استراحت، تغذيه كافي، ويتامين‌هاي مختلف و به خصوص انواع حاوي يتامين. 
در اكثر بيماران باز پروري :داراي سه بخش است: 1ـ تلاشهاي مداوم براي افزايش انگيزه ترك و حفظ انگيزه در حد بالا. 2ـ كمك به بيمار براي سازگاري مجدد با شيوه عادي و عاري از الكل. 3ـ پيشگيري از عود آن. 
 

نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.