ورود کاربران
فایل های مرتبط
کاربران آنلاین
وضعيت آنلاين ها :
ميهمان :
12 نفر
اعضا :
0 نفر
مجموع :
12 نفر
آمار بازديد :
بازدید های امروز :
806
تعداد کل بازدید ها :
24901682
گزارشات سایت
فايل هاي رايگان:
105 فايل
فایل های غیر رایگان :
4,490 فايل
فایل های ويژه:
220 فايل
مجموع كاربران ويژه :
0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
2,244 كاربر
مقاله وجود نابرابری های مختلف اجتماعی اقتصادی سیاسی و آثار آن بر جامعه
دسته بندي : پروژه و مقاله
حجم فایل : 25.96 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 37 صفحه
تعداد بازدید : 357 مرتبه
حجم فایل : 25.96 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 37 صفحه
تعداد بازدید : 357 مرتبه
قیمت:
1,500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
فروشنده ی فایل
توضیحات :
عنوان : مقاله وجود نابرابری های مختلف( اجتماعی_ اقتصادی_ سیاسی) و آثار آن بر جامعه
این فایل با فرمت word و آماده پرینت می باشد
فهرست مطالب
توسعه اقتصادی و نابرابری درآمد ۳
نظام سیاسی و نابرابری ۴
عوامل موثر بر قتل (همنوعکشی) ۶
رابطه فقر و بحرانهای اقتصادی و با بزهکاری و انحرافات: ۱۰
عوامل اجتماعی موثر در اعتیاد به مواد مخّدر ۱۲
عوارض اجتماعی اعتیاد ۱۴
رابطه بین جرم و اعتیاد ۱۵
جامعه جرمخیز ۱۵
علل موثر بر اعتیاد به مواد مخدر ۱۶
نظریه رکلس در زمینه عوامل جرمزا ۱۷
فقر و رفتارهای انحرافی ۱۷
مهاجرت و جرم ۱۹
رابطه شهرنشینی و انحرافات اجتماعی ۲۰
بیکاری و جرم ۲۰
فرصت شغلی و جرم ۲۷
نابرابری درآمد و جرم ۲۸
توسعه اقتصادي و نابرابري درآمد
سيمپسون (1990) در خصوص رابطه بين نابرابري درآمد و توسعه اقتصادي مينويسد:
تجارت، افزارمندان و صنعتگران و طبقات صنعتي به عنوان قسمتي از اقتصاد پولي سريعاً رشد ميكنند و اين درحالي است كه تون بزرگي از طبقات روستايي و يا روستائيان سنتي خارج از اقتصاد پولي قرار ميگيرند و نابرابري درآمد افزايش مييابد. در مرحله دوم رشد اقتصادي (1) تقاضا براي كار صنعتي از بين نيروي كار روستايي افزايش مييابد. (2) طبقات ثروتمند تمايل به حفظ وضعيت موجود مالي دارند و در سرمايهگذاريهاي باريسك بالا كمتر سرمايهگذاري ميكنند و اين در حالي است كه فقرا كه اغلب داراي سرمايه ناپايداري نيز ميباشند بيشتر علاقمند به ترقي در بخش صنعت با پاداشهاي بيشتري هستند و (3) تمايز ديگر درآمد اينكه بر عكس سطح درآمد، فقرا انگيزه بيشتري براي كار، ذخيرهسازي و سرمايهگذاري دارند.
(آهلوواليا 1976، چنري و سيركوئين 1975، اسياك 1981، كوزنتز 1976) (Simpson,1990: 682)
نظام سياسي و نابرابري
ديدگاه دوم به تاثير مستقيم نظام سياسي ملتها بر نابرابري (درآمد) تأكيد دارد (لنسكي 1966). وي اينگونه بحث ميكند كه نابرابري اقتصادي در جوامع تكنولوژيك از طريق تاثير نظام سياسي متاثر ميگردد و با توازن قدرت در درون جامعه سيستم اقتصادي تاثير مستقيمي بر نابرابري درآمد ندارد. در جوامع متكي بر زمين نابرابري زياد بوده و در جوامع صنعتي شده نابرابري معنيداري ملاحظه نشده است اما نه تكنولوژي و نه ثروت ملل صنعتي بر كاهش نابرابري تاثيري ندارند. در جوامع صنعتي بخش بزرگي از آراء جوانان ميتواند به طريق سياسي علايق و باورهايشان را سازمان دهد و اين در واقع از پيامدهاي جوامع صنعتي است كه از طريق افزايش طبقات متوسط و كارگر صورت ميگيرد. با گسترش بيشتر پايههاي سياسي، دولتها مجبور به توزيع عادلانه و صحيح خدمات و كالاها ميباشند. رابط بين نابرابري درآمد و دموكراسي در طبقات جديد (متوسط و كارگر) و آزادي آنها نهفته است.
مطابق با نظر لنسكي (1966) دگرگوني در تمركز قدرت سياسي ريشه در گسترش دانش و نياز نخبگان به اقتدار در تغيير براي افزايش توليدات نهفته است. مطابق با اين ديدگاه، گسترش و افزايش دموكراسي بسته به تلاش و كوشش سياسي براي گسترش ثروت ملل ميباشد. لنسكي نهايتاً اين فرضيه را مطرح مينمايد كه در مواقعي كه ملت از آزاديهاي سياسي كمتري برخوردار باشند، اين قدرت در دست نخبگاني متمركز خواهد شد كه اين قدرت را براي برتري و فوايد اقتصادي بكار ميگيرند. وي در ادامه مينويسد تنها زماني نابرابري اقتصادي كاهش مييابد كه مشاركت سياسي در بين تودة مردم و شهروندان افزايش يابد.
بسياري از مطالعات در اين زمينه معتقد به وجود رابطة متقابل خطي بين دموكراسي سياسي و نابرابري درآمد ميباشند (استاك 1979، ويد 1981) و در مقابل برخي مطالعات نيز به وجود رابطة متقابل منفي بين دموكراسي و نابرابري ميباشند (مولر 1988، رابينسون (1977)، هويت 1977). در مقابل برخي از محققين هيچ رابطهاي بين دموكراسي و نابرابري نيافتهاند (بولن 1981، بولن و جاكمن 1985).
ويد (1982) با وارد نمودن متغير سوم (تعداد جمعيت راي دهنده) به معادله، رابطة معنيدار منفي را بين متغيرهاي دموكراسي و نابرابري گزارش نموده است. (Simpson,1990: 682-683).
عوامل موثر بر قتل (همنوعكشي)
انگيزههاي ارتكاب قتل خيلي پيچيده و متعدد است. ميتوان انگيزههاي قتل را بشرح زير طبقهبندي كرد:
1- محروميت بيش از حد اقتصادي
بنابر نظر دوركيم، در شرايط فشار اجتماعي فرد براي رهايي از محروميت شديدي كه به او فشار ميآورد به ارتكاب قتل تحريك ميشود. عامل اقتصادي در بسياري از قتلها از محركههاي قوي براي ارتكاب قتل شناخته شده است.
2- قتل به علت مصرف مشروبات الكلي
3- قتل به علت دفاع از ناموس و حيثيت
4- قتل به علت تعدد زوجات، اختلاف زوجين
5- قتل ناشي از مواد و داروهاي زهرآلود و مسموم كننده
6- قتل ناشي از بينظمي اجتماعي
7- قتل ناشي از آشوبهاي اجتماعي و شورشهاي سياسي
8- قتل ناشي از انحرافات اخلاقي و جنسي
9- قتل ناشي از اختلافات قومي و قبيلهاي
(فرجاد، 1371؛ 55-47)
تاثير عوامل اقتصادي در جرائم و انحرافات اجتماعي
نوسانات اقتصادي و نوسانات قيمتها و دستمزد و بازار و پول، تاثير فراواني در ارتكاب جرائم مادي دارد، زيرا اگر اوضاع اقتصادي رو به بهبود رود، جرائم عليه اموال مانند دزدي و غيره تقليل مييابد. برعكس، شرايط نامساعد اقتصادي موجب ازدياد اينگونه جرائم ميشود. جرائم فقط جنبه مادي ندارند، بلكه جرائم عليه اشخاص و عليه اخلاق نيز وقوع مييابند و اگرچه اين قبيل جرائم خشونتآميز هميشه وجود دارند ولي تاثير نوسانات اقتصادي در آنها جزئي است.
نظريه ژاك سابران: جرمشناس معروف فرانسوي عقيده دارد كه زندگي انسان بطور مطلق و عام از تأثير عامل اقتصادي بركنار نيست و كاملاً به ميزان درآمد آن وابسته است. او در عين حال كه به دخالت عوامل ديگر نيز معتقد است و جرم را معلول و نتيجه تركيب عوامل پيچيده اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي ميداند، ولي با وجود اين، او به اولويت تاثير عامل اقتصادي تاكيد ميورزد زيرا از نظر اين جرم شناس، ساير نيازهاي انسان مانند آموزش و پرورش و تغذيه و مساكن و بهداشت و ... ميتواند با رفع نيازهاي مادي اصلي در محيط اجتماعي كاملاً تغيير پيدا كند. بنابراين طبق نظر او اگر در شخصيت و رفتارهاي افراد تفاوتهايي وجود دارد، اين تفاوتها از اختلافات شرايط اقتصادي ناشي ميشود و اختلافات طبقاتي و شغلي در آن نقش مهمي بازي ميكند. (فرجاد، 1371، 60-63)
ارزيابي فقر و انحرافات اجتماعي
تاثير فقر در سلامت جسماني، كيفيت فرهنگي زندگي خانوادگي و فرصتهاي تحصيلي غيرقابل ترديد ميباشد. بعلاوه فقر از ميزان مشاركت اجتماعي، خصوصاً در زمينههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي ميكاهد.
بطور كلي مفهوم فقر نسبي است و بايد قبول كرد كه انحرافات اجتماعي خاص طبقه فقير نيست، اغنيا و ثروتمندان نيز به كجروي گرايش دارند و علت كجروي آنها را بايد در رفاه بيش از حد اقتصادي و فقر فكري و معنوي آنها جستجو كرد. همچنين بايد نوع و ميزان «فقر» گروه اقتصادي كم درآمد و «حداقل معيار زندگي» بطور روشن و صحيح توضيح داده شود. نسبي بودن فقر نسبت به زمان و مكان بدين معني است كه يك فرد كم درآمد در آمريكا در مقايسه با فرد كم درآمد در هندوستان به مراتب از قدرت مادي بيشتري برخوردار است اگر چه در كشور خود جزو فقيرترينها محسوب ميشود. همچنين بايستي توجه داشت كه امروزه در خانوادههاي آمريكايي وسايل خانگي همچون راديو، تلويزيون، اتومبيل، ماشين لباسشويي و ... جزء ضروريات اوليه زندگي بشمار ميآيد و اكثراً وسايل مزبور را دارا ميباشند،
نظرات کاربران :
نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.